یه جای کار ایراد داره. یه جای این زندگی
انگار همیشه باید لنگ بزنه. همیشه اون وقتی که فکر می کنی اوضاع داره اون طوری پیش
میره که تو می خوای انگار یه سنگ بزرگ انداخته میشه درست وسط راهت. سنگی که می
دونی قدرت تکون دادنش رو نداری چه برسه از سر راه برداشتنش. یه ذره پشت سنگ این
دست و اون دست می کنی. بالا پائین می کنی. دلت نمی خواد از راهی که اومدی برگردی
اما می دونی وقتی راهی برای رفتن نمونده باید برگشت. هر چه قدر هم سخت باشه. هر چه
قدر آزاردهنده باشه.
چند روزه پشت یه سنگ بزرگ دیگه گیر کردی که نمی دونی یه دفعه چه طور سر
راهت سبز شده. اما این بار دیگه حوصله برگشتن و امتحان کردن یه راه ِ جدید رو
نداری. همون جا پشت سنگ کز کردی و مدام از خودت می پرسی " یه جای کار ایراد
داره. نمیشه که همه راه هایی که میری بن بست باشه. یه جای کارت ایراد داره!
*از مولانا
0 نظرات:
ارسال یک نظر