حذف زنان از جامعه و افزایش ناامنی زنان


از دو روز پیش که ویدئویی در رابطه با تجاوز جمعی به زنی در مصر در جریان جشن پیروزی سیسی را دیده ام، نمی دانم چرا ناخودآگاه یاد سال 88 و تجمعات آن روزها افتادم. اگر فقط به تجمع 25 خرداد هشتاد و هشت و آن ازدحام جمعیت بالا که حتی خود رسانه های دولتی هم به آن اقرار کرده اند نگاه کنیم. به عنوان یک زن که آن روزها را تجربه کرده است. ندیده ام و نشنیده ام که زنانی که لااقل من با آنها در ارتباط بوده و یا هستم، حتی از آزار و اذیت کلامی در آن تجمعات گلایه کرده باشند!

اما آیا این بدان معناست که در جامعه ایران آزار و اذیت جنسی وجود ندارد؟ قطعن این طور نیست. شاید بتوان گفت که آزار و اذیت های خیابانی در ایران به صورتی که در مصر و هند و کشورهای مشابه دیده می شود، وجود ندارد اما نمی توان منکر این واقعیت شد که آزار و اذیت لااقل در سطح کلامی در ایران بسیار گسترده است و کمتر زنی را می توان پیدا کرد که تا به حال آن را تجربه نکرده باشد.

با این تفاسیر تفاوت میزان این آزار و اذیت ها را چه طور می توان توجیه کرد؟ به نظرم آنچه که آمار آزار و اذیت زنان در آن برهه زمانی و در آن فضا را به شدت کاهش میداد چیزی نبود جز "حضور پررنگ خود زنان" . نمی توان منکر این واقعیت شد زنان در آن دوران در تجمعاتی که تشکیل می شد حضور بسیار پررنگی داشتند. این حضور پررنگ در تمامی فیلم ها و تصاویری که امروز از آن دوران باقی مانده کاملا مشهود است حضوری که من به شخصه در فیلم ها و تصاویری که در تجمعات و ناآرامی های مصر و سقوط مبارک و پس از آن مشاهده کرده ام ندیده ام. در فیلم آزار و اذیت زن مصری نیز که اخیرا منتشر شده است هم در کنار زن آزار دیده حتی یک زن هم دیده نمی شود و آن چه در فیلم به رخ کشیده می شود حضور پررنگ مردان است که  زن را احاطه کرده اند.

شاید بی ربط به نظر بیاید اما می خواهم این موضوع را با ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاه ها در ایران مقایسه کنم.

در چند روز گذشته با شروع مسابقات لیگ جهانی والیبال و حضور تیم ملی ایران در این مسابقات، باز خبر حذف زنان از ورزشگاه ها مطرح گردید . در سامانه فروش الکترونیکی بلیت این بازی ها در ایران، نوشته شده است که حضور زنان در ورزشگاه ممنوع است. دلیل این حذف هم به گفته مقامات مسئول جو نامناسب ورزشگاه ها بیان شده است. اما آیا حذف زنان از ورزشگاه ها که از مسابقات فوتبال شروع شد و امروز به بازی های والیبال و بسکتبال که زنان تجربه حضور در این مسابقات را قبلا داشته اند کشیده شده است؛  به تغییر جو ورزشگاه ها کمکی کرده است؟ آیا مسئولان مربوطه فکر نمی کنند اتفاقا دلیل این فضای مسموم، جو مردانه ای است که بر ورزشگاه ها حاکم کرده اند؟

پر واضح است که برخلاف تصور بسیاری از حکومت های ایدئولوژیک و مذهبی که تصور  می کنند با حذف زنان یا تفکیک آن ها در سطح جامعه به افزایش امنیت زنان و افزایش سلامت روانی افراد آن جامعه کمک می کنند؛ این حذف و حضور کم رنگ ره آوردی جز ناامنی،  افزایش خشونت و آزار و اذیت و ایجاد فضای مسموم برای جامعه ای که مردان با حضور پررنگ خود سلطه مردانه شان را به رخ خیابان ها، کوچه ها، ورزشگاه ها و فضاهای شهری آن می کشند، نخواهد داشت. 

پ.ن: قسمت اول نوشته طبعن تجربیات شخصی ست و جامعه آماری هم محدود. و ممکن تجربیات منفی هم وجود داشته باشه. 

...


زن جلوی آینه مشغول آرایش کردن است. صدای موسیقی فضای سالن ورزشی را پر کرده. "دنیا دیگه مثل تو نداره". زن در حالیکه مداد را درون چشم می کشد همراه با آهنگ می خواند. "دنیا دیگه مثل تو نداره" و خودش را به چپ و راست تکان میدهد. نگاه مان  از داخل آینه به هم گره می خورد. زن لبخند میزند و سرش را بیشتر به چپ و راست می گرداند. لبخند می زنم و برای همراهی اش سرم را همراه با ریتم موسیقی تکان میدهم.

جلوی آینه ایستاده ام و موهایم را خشک می کنم. زن با مانتو و روسری ای که به روی شانه انداخته کنارم ایستاده و با یک دست همراه با موسیقی ای که پخش میشود بشکن میزند و با  دست دیگر رژ لب را به روی لب هایش می مالد و بعد موهایش را پشت سر جمع می کند و روسری را روی سرش می اندازد و خودش را در آینه ورانداز می کند. زن از درون آینه لبخند می زند و همانطور بشکن زنان با لبخند از در خارج می شود.

زنی جلوی آینه ایستاده است. زن موهای نیمه خیسش را پشت سر جمع می کند و دست می برد و از داخل محتویات درهم کیفش، رژلبی پیدا می کند. زن لب ها را به هم می مالد و از داخل آینه خودش را ورانداز  میکند و بعد روسری را به روی سرش می اندازد و از در خارج می شود.

زنان کارخانه ای


شماره اول "ماهنامه زنان امروز" یه بخشی داره به نامه پوشه که روایت مستندی هست از زندگی زنان شاغل در ایران. مصاحبه با زن هایی که به عنوان کارشناس و سرپرست و یا کارگر ساده در شرکت دامپروری زرین هیو آبیک کار می کنند. (نسل امروز زنان شاغل). و مصاحبه با حسین رضایی مدیر سی و چهارساله این شرکت که وقتی ازش پرسیده میشه دلیل استخدام زن ها در این شغل ها و محیط کاری سنتی و مردانه دامداری ها چی بوده. میگه: باید از این فضای جنسیت زده رها شویم.

در یه بخش دیگه این پرونده گفت و گوهای خوندنی با زنان شاغل دیروز که در کارخانه ی چیت ری و کارخانه های ریسندگی و بافندگی اصفهان به عنوان کارگر مشغول به کار بودند اورده شده. زن هایی که به خاطر عدم پذیرش کار خارج از خونه زن ها در اون زمان، برای تحقیر کردن بهشون لقب "زن های کارخانه ای" داده بودند. 

اما شاید تلخ ترین بخش این پرونده مربوط بشه به زنانی که در خونه و به طور غیررسمی مشغول به کار هستند. مرضیه یکی از این زن هاست که "کارگاه خانگی قندشکنی" راه انداخته. وقتی ازش پرسیده میشه چند ساعت در روز قند خرد می کنی مرضیه می گه:. "از صبح ساعت هشت بعد از اینکه بچه ها می روند سرکار تا ظهر که ناهار بخوریم و از آن موقع تا هفت و هشت شب که باید شام بپزم و کارهای دیگر را انجام بدهم" ."خوبی اش این است که کار توی خانه است. بچه ها کمک می کنند و به کارها هم می رسم."  مرضیه ادامه میده: " ما از کیسه ای هزارتومان شروع کردیم. حالا تا کیسه ای پنج هزار تومان هم میگیریم" منظورش از کیسه، گونی های پنجاه کیلویی کله قند است." هفته ای هشت نه تا کیسه می شود. البته شب ها بچه ها و علی آقا هم کمک می کنند. پولش هرچی نباشد کمک خرج که هست." این دقیقا همان اصطلاحی است که در بازار کار غیررسمی می تواند عامل اصلی وادار کردن نیروی کار به پذیرش شرایط کار شود.

همکار اصلی مرضیه دخترش، سمیه چهارده ساله است که حق ندارد مثل پسرها برای کار بیرون از خانه برود. او فقط برای درس خواندن به کلاس های یکی از سازمان های غیردولتی آموزش کودکان می رود، آن هم وقت هایی که پدرش کج خلقی نمی کند و مانع نمی شود.


آخر گفت و گو هم مرضیه می گه" اینجا همه از این کارها دارند. همسایه مان کارش سبزی است. سبزی دردسر دارد. هم شستن دارد که خودش مکافاتی است. مخصوصا در زمستان ها و فصل سرما"...