شکارچی ذهن


هولدن مامور رفتارشناسی اف بی آی به همراه بیل یکی دیگر از مامورین این سازمان برای پیدا کردن الگوی فکری قاتلینی که دست به قتل‌های دنباله‌دار زده‌اند، شروع به انجام مصاحبه با قاتلین خطرناک می‌کنند. هولدن و بیل معتقدند با پیداکردن الگوی فکری قاتلینی که در انجام جنایت‌هایشان رفتار و الگوهای تکرارشونده‌ای دارند می‌توان در آینده از وقوع چنین جنایت‌هایی جلوگیری کرد. اما کشف فضای تیره و تاریک ذهنی این قاتلین سریالی(اصطلاحی که بعدا ابداع شد) به آن راحتی که هولدن در ابتدای تحقیقاتش تصور می‌کند نیست.

سریال شکارچی ذهن به تهیه‌کنندگی دیوید فینچر که از شبکه نت فلیکس پخش شده است، برخلاف اکثر سریال‌ها و فیلم‌های جنایی و پلیسی که به دنبال ردپا و سرنخی از قاتل می‌گردند چگونگی انجام جنایت را به تصویر نمی‌کشد بلکه به دنبال چرایی وقوع چنین جنایت‌هایی است و ما در طول فصل اول با قاتلین سریالی روبه‌رو می‌شویم که با دستبند و پابند جلوی ماموران اف بی آی می‌نشینند و از فانتزی‌های ذهنی خود برای چگونه مثله کردن قربانیان خود میگویند. 

مهم‌ترین نقدی که می‌توان به این سریال وارد دانست نگاه فرویدی و فردگرایانه‌ای است که نویسنده به قاتلین دارد. در طول سریال هیچ رد و اثری از نقش جامعه در سوق دادن این افراد به سمت جنایت‌های مهیبی که انجام داده‌اند نیست. نویسنده تمام مشکلات را به فضای ناامن خانواده تقلیل داده است. مادری که تحقیر کرده است و پدری که فرزندانش را تنها گذاشته است.


اطلاعات بیشتر:
https://www.imdb.com/title/tt5290382/?ref_=nv_sr_1

حیوانات شبگرد


سوزان مالک گالری هنری است.  زنی به ظاهر موفق اما به قول ادوارد (همسر سابق او) با چشمان همیشه غمگین که به مادرش رفته است. مادری که سوزان تلاش می‌کند به او شبیه نشود. تلاشی ناموفق.
در شروع فیلم سوزان هدیه‌ای از ادوارد همسر سابقش دریافت می‌کند. هدیه کتابی است که ادوارد قبل از انتشار برای سوزان فرس. سوزان هنگام باز کردن کاغذ کادو دستش را می‌برد. نشانه‌ای بر درد و رنجی که سوزان قرار است با آن با خواندن کتاب مواجه شود.
فیلم همزمان با دو قصه پیش می‌رود. قصه زندگی سوزان با ادوارد مردی که به دلیل ضعف‌هایش در بدترین شکل ممکن ترکش کرده است و قصه کتابی که ادوارد (نویسنده موفق امروز) به دست سوزان رسانده است. کتابی تحت عنوان «حیوانات شبگرد». عنوانی که ادوارد از شخصیت سوزان انتخاب کرده است.
فیلم حیوانات شبگرد در حقیقت قدرت هنر و انتقام را به تصویر می‌کشد. ادوارد به شیوه خودش می‌خواهد از سوزان انتقام بگیرد. انتقام و اجرای عدالتی که ادوارد ۱۹ سال منتظر آن بوده است.  

اطلاعات بیشتر فیلم:
https://www.imdb.com/title/tt4550098/


دارکوب



فیلم دارکوب زندگی دو زن را به تصویر می‌کشد که برای مادر بودن و مادر ماندن توسط مردی که همسر امروز یک کدام و همسر سابق دیگری است روبه روی هم قرار داده می‌شوند. زن معتاد آسیب‌دیده‌ای که از طرف افراد جامعه هیچ تلقی می‌شود، نادیده گرفته می‌شود(با بازی خوب سارا بهرامی) در مقابل زن شاغل و موفقی که توسط اطرافیان ستایش می‌شود(با بازی تأثیرگذار مهناز افشار). اما جدال دو زن جدال کلیشه‌ای مرسوم که در بسیاری از فیلم‌ها به تصویر کشیده می‌شود نیست. زنانی که فریاد می‌زنند، باهم گلاویز می‌شوند و با مرد قصه علیه زن دیگر همدست می‌شوند. دارکوب برخلاف روند مرسوم این فیلم‌ها همدلی دو زن را نشان می‌دهد. زنانی که می‌دانند هر دو قربانی ساختاری هستند که برای آن‌ها متر و معیار مادر خوب بودن را تعیین می‌کند. دو زن کنار هم قرار می‌گیرند و برای نجات یکدیگر از منجلابی که در آن گیر افتاده‌اند تلاش می‌کنند.

از انجام کارهای خانگی در ادارات دست بردارید



تحقیقات اخیر انجام‌شده در دانشگاه هاروارد نشان می‌دهد احتمال داوطلب شدن برای انجام کارهایی که در ادارات بدون اجر و مزد هستند– کارهایی که می‌توانند بر وظیفه اصلی کارمندان تأثیر منفی بگذارد-  مانند برنامه‌ریزی برای مهمانی‌ها، انجام دادن وظایف همکارانی که در مرخصی هستند، توسط زنان ۴۸ درصد بیشتر از همکاران مردشان است.
اقتصاددانان به این کارها «کارهای خانگی اداری» میگویند،کارهای غیر تولیدی زمان‌بری که ریسک و پاداش کمتری را به دنبال دارند.
این تحقیقات نشان می‌دهد احتمال داوطلب شدن مردان در گروه‌های تک جنسیتی که صرفاً مردان حضور دارند بسیار بیشتر از گروه‌هایی است که زنان نیز در آن حضور دارند! در گروه‌های مختلط، زنان ۴۴ درصد بیشتر از  مردان احتمال دارد برای انجام کارهای داوطلبانه داوطلب شوند.

همچنین بر اساس این تحقیقات مدیران چه زن و چه مرد بیشتر از زنان میخواهند کارهای داوطلبانه را انجام بدهند. انتخابی هوشمندانه، زیرا احتمال اینکه از زنان جواب مثبت بشنوند بسیار بیشتر از مردان است.

احتمال بله گفتن مردان برای انجام کارهای داوطلبانه در ادارات ۵۱ درصد و برای زنان ۷۶ درصد است.

مشخص است که در بسیاری از موارد نه گفتن بسیار دشوار است اما تلاش کنیم حداقل نفر اولی نباشیم که برای انجام کارهای بدون اجر و مزد داوطلب می‌شود.



توهین


شاید کمتر کسی تصور کند که گفتن یک جمله توهین‌آمیز در مشاجره لفظی بین دو شهروند عادی یک کشور بتواند تبدیل به آشوبی داخلی شود. اتفاقی که در فیلم  The insultمیافتد. تونی شهروند مسیحی لبنانی با یاسر، پناهنده‌  فلسطینی که در لبنان زندگی می‌کند، بر سر تعمیر لوله آب مشاجره می‌کند. مشاجره‌ای که به دادگاه کشیده می‌شود.و همین جرقه‌ای است بر باروت خشم مردمی که سال‌ها با التهاب جنگ‌های داخلی زندگی کرده‌اند.

«توهین» به کارگردانی زیاد دوئیری کارگردانی لبنانی نشان می‌دهد چگونه زخم‌های کهنه التیام نیافته در گذشته با یک تلنگر سر باز می‌کنند و تازه می‌شوند. چگونه کلمه‌ای توهین‌آمیز می‌تواند به فوران آتشفشان خشم ساکنین خاورمیانه بیانجامد. خاورمیانه‌ای که به گفته یکی از شخصیت‌های فیلم زادگاه توهین و تحقیر است و ساکنین آن هرروز طعم تلخ توهین و تحقیر و شهروند درجه دوم بودن را می‌چشند.

شماره ۱۷ سهیلا



صندلی سفید. صندلی خالی‌ای که روبه روی حاضرین در اتاق قرار داده شده است.  هرکس که روی صندلی می‌نشیند شماره‌ای دارد. زنان و مردان برای پیدا کردن شریکی برای ادامه زندگی‌شان بدون محدودیت سنی روی صندلی می‌نشینند و خودشان را معرفی می‌کنند.سهیلا شماره ۱۷ است.

فیلم «شماره ۱۷ سهیلا» ساخته محمود غفاری زندگی زنی ۴۰ ساله، مجرد و کم اعتماد به نفس را نشان می‌دهد که به دلیل فشارهای اجتماعی،میل به بچه‌دار شدن و نیازهای جنسی‌اش به دنبال ازدواج است.
موضوعی جذاب و جسورانه با نگاهی که اسیر کلیشه‌ها نمی‌شود. بازی‌های خوب و یکدست، و ریتم خوب، همه و همه از شماره ۱۷ سهیلا فیلم خوب و قابل دفاعی ساخته است.

سد معبر


فیلم در خیابان و با صحنه درگیری ماموران شهرداری با دستفروشان شروع می‌شود. مامورانی که با لگد بساط دستفروشان را بهم می‌ریزند. آن‌ها را کتک می‌زنند و سرشان فریاد می‌زنند. فیلم سد معبر که فیلم‌نامه‌اش را سعید روستایی کارگردان «ابد و یک روز» نوشته حکایت تقابل و رویارویی مأموران شهرداری با دستفروشان است.

سد معبر به کارگردانی محسن قرایی داستان زندگی قاسم با بازی خوب حامد بهداد مامور قراردادی شهرداری است که قراردادش رو به پایان است و در این روزهای آخر در معرض اخراج قرار گرفته است. قاسم برای رسیدن به آرزویش که خرید کامیون با ارثیه پدری همسرش است به هر دری میزند. قاسم خشمگین و سرخورده مدام با دیگران درگیر می‌شود. کتک میزند و کتک می‌خورد.

 #سد_معبر فیلم تلخی است با موضوعی که تا امروز به آن پرداخته نشده است. دو گروه فرودستی که در نبردی گلادیاتور گونه برای امرار معاش و گذران زندگی حداقلی‌شان مقابل هم قرار داده شده‌اند.