هنوز یکی دو سال از مهاجرتش به آن ور آب ها نگذشته بود، که
بیماری به سراغش آمد. سلول های تغییرشکل یافته ای که هی زیاد و زیادتر میشدند.
آزمایش پشت آزمایش تا آخر سر دکترها آب پاکی را روی دستش ریختند: سرطان دهانه رحم!
دوا و درمان را شروع کرد. از پرتو درمانی و لیزر گرفته تا شیمی درمانی و برداشتن
سلول های سرطانی. زن حاضر به برداشتن رحم نشد. می خواست که مادرشدن را تجربه کند.
روند درمانی ظاهرا جواب داد و بعد یک دوره درمان دیگر خبری از رشد سلول های سرطانی
نبود.
چند ماهه بعد با تایید پزشکان باردار شد. برای به دنیا آمدن و در آغوش کشیدن کودکی که در
درونش جان گرفته بود لحظه شماری می کرد. اما خوشحالی زن زیاد ادامه پیدا نکرد. سلول
های سرطانی که انگار در کمین نشسته بودند دوباره سر و کله شان پیدا شد. زن امروز
در درون رحمش همراه با جنینی که دیگر پنج ماهه شده است، مهمان های ناخوانده دیگری
هم دارد. سلول های سرطانی که این بار پرشتاب تر از قبل درحال تکثیرند .
پزشکان گفته اند سعی شان بر این است که هم بچه را نگه دارند
و هم جلوی رشد سلول های سرطانی را بگیرند.
زن امروز منتظر رای نهایی پزشکان نشسته است که برای ماندن و
نماندن کودک درون رحمش، جلسه گذاشته اند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر