یه
یه هفته ای هست که سردرد وحشتناکی دارم. هی خوب میشه و هی دوباره عود می کنه. اهل
قرص و دوا و درمون نیستم این که کجدار و مریز باهاش مدارا می کنم. تنها راه حلی که
براش پیدا کردم این که هروقت غیرقابل تحمل میشه همون جا که نشستم چشمام رو برای
چند دقیقه ببندم.. هر چند موقتیه اما لااقل برای یه چنددقیقه ای خبری از این درد
وحشتناکی که چند روزه سرم رو پر کرده نیست.
سرم
رو تکیه میدم به صندلی و چشام رو می بندم. می گه از آلودگیه هواست. کم خون هم
هستی. سلول های بدنت اکسیژن کم اوردند و دارند به کمبود اکسیژن اعتراض می کنند.
همون طوری با چشمای بسته می گم: همه جور اعتراضی شنیده بودم به غیر از اعتراضات کمبود
اکسیژنی اون هم از نوع سلولی اش. حالا با این آلودگی هوا و این کمبود اکسیژن
فراگیر چه طور راضیشون کنم تا دست از این اعتراضات چند روزشون بردارند؟ یه لیوان
آب و یه قرص مسکن میده دستم و می گه با این قرصا. این روزا درمان همه دردها انگار
شده یه سری مسکن های موقتی. توام مقاومت الکی نکن فعلاً علاج دردت همین مسکن و بس!
4 نظرات:
برای من که این روزها قلبم درد گرفته است
مسکن ها هم انگار یادشان رفته اثر آرام کنندگی دارند
بدتر بی قرارم می کنند
سحر
سلام! الله اعلم که چه آسيبهایی طی اين مدت به طبيعت و فرهنگ و اقتصاد و صنعتمون وارد شد. چيزی که ما میبينيم فقط بخشی از واقعيته.
کجدار و مریز
یعنی کجه ولی نمی ریزه. یعنی خوب و درست نیست اما داغون هم نیست.
مرسی زهرا جان از تذکرت. اصلاح شد
ارسال یک نظر