شاید به جرات بتوان گفت که با پا گرفتن وبلاگستان فارسی و ورود زنان به این عرصه، بسیاری از خط کشی های
نامرئی و تحمیل شده از سوی جامعه به زنان برداشته شد. زنان با راه اندازی وبلاگ
های شخصی به نوشتن و گفتن از تجربیات زنانه خود پرداختند. نوشتن و گفتن از تجربیاتی
که شاید تا قبل از آن نوعی تابو محسوب میشدند، در وبلاگ های شخصی راحت تر و شدنی
تر بود. یکی از این تجربیات زنانه آزاردهنده، «آزار و اذیت های جنسی» در سطح جامعه
است. آزار و اذیت هایی که به جرات می توان گفت که اکثر زنان آن را در طول زندگیشان
تجربه کرده اند و به هیچ قشر و سن و گروه خاصی هم تعلق ندارد. زن بودن کافی است
برای این که به طرق مختلف در طول روز در معرض انواع و اقسام ازار و اذیت های جنسی
قرار بگیری که شایع ترین آن آزار و اذیت کلامی و روانی است. همه ما زنان در طول
زندگی مان متلک شنیده ایم متلک های سخیف و جنسی که هرروز گویا رکیک تر و بی پروا
تر هم میشوند. مردانی که وقتی از کنار زنی می گذرند، به راحتی جنسی ترین الفاظ را در ارتباط با آن زن به کار می برند. اکثر ما زنان در طول زندگی مان ناامنی را تجربه کرده
ایم وقتی در تاکسی میان درب ماشین و مردی که در کمال وقاحت مدام خودش را به تو می
چسباند و ازاین کار ابایی ندارد، گیر افتاده ایم یا وقتی در اتومبیل شخصی خود هستیم نگاه
سنگین و هرزه راننده ماشین جلویی را که آیینه اش را روی صورت تو تنظیم کرده است و
گهگاه چشمکی هم حواله ات می کند را دیده ایم. مردانی که میدانند اکثر زنانی که در مورد آزار و
اذیت قرار میدهند قرار نیست از خودشان دفاعی کنند و اگر هم عکس العملی نشان دهند
در خوشبینانه ترین حالت دور کردن خود از دسترس و نگاه هرزه مرد است نه برخوردی با
مرد هتاک.
نوزده بیست ساله بودم. باوجود آنکه
هنوز دانشجوی دانشگاه بودم، سودای استقلال مالی و اشتغال داشتم. برای پیدا کردن
کار مثل خیلی های دیگر به آگهی های روزنامه روی آوردم و هرروز کارم این بود که
آگهی های استخدام روزنامه ها را بالا پائین می کردم و برایشان رزومه کاری می فرستادم. طبعن خانواده
و اطرافیانم مدام به هم گوشزد می کردند که به این آگهی ها اعتمادی نیست. اما
مغرورتر و بی ملاحظه تر از آنی بودم که گوشم به آن حرفها بدهکار باشد تا وقتی که
خودم به عینه تجربه کردم که بسیاری از آن آگهی های استخدام نوعی سرگرمی اند برای
برخی مدیران و کارفرماها. در همان روزها آگهی ای دیدم از یک شرکت خصوصی که دنبال
کارمند خانم می گشت که با شرایط کاری که من دنبالش بودم جور بود. با شرکت تماس
گرفتم و بعد از فرستادن رزومه کاری وقت ملاقاتی برایم گذاشته شد. به شرکت که رسیدم
با تعداد زیادی دختر هم سن و سال خودم مواجه شدم که برای مصاحبه کاری آمده اند. خانمی
با به سن گذاشته و چاق که بعدن فهمیدم همسر آقای مدیر است مسئول فرستادن دخترها به
دفتر آقای مدیر بود. از خلال حرفهایش شنیدم که می گفت شوهرش در استخدام کارمندانش
خیلی وسواسی است و دو سه ماهی است که برای استخدام کارمند آگهی داده اند، اما
باوجودکلی مراجعه کننده هنور فرد مطلوب را پیدا نکرده اند. نوبت من شد و خانم آقای
رئیس رزومه کاری ام را به دستم داد تا به اتاق آقای رئیس بروم. داخل اتاق که شدم
مردی با موهای جوگندمی که جوانتر از همسرش میزد پشت میز نشسته بود. لبخند گنده ای
به روی لب داشت و نزدیک ترین صندلی به میزش را به من نشان داد که روی آن بنشینم.
نگاهی به رزومه می انداخت و نگاهی به سرتاپای من که معذب از حس ناامنی که از همان
بدو ورود با نگاه های آقای رئیس به هم دست داده بود، نشسته بودم. اسم و فامیلم را
خواند و بعد رسید به وضعیت تأهل و با لحن خاصی گفت به به مجرد هم هستی! تکیه ای به
صندلی اش زد و سرتاپایم را برانداز کرد و
پرسید: چرا مجرد؟ لبخند هرزه ای تحویلم داد و گفت که اگر
بخواهی می توانی این جا استخدام شوی اما خب شرایط خاصی داره میدونی که؟ دست و پایم
شروع به لرزیدن کردن نگاهم به نگاه مرد که هرزگی از آن میبارید گره خورد. اگر سن و
سال الان و تجربه این روزهایم را داشتم قطعن با شنیدن این حرف و لبخند ها و حرفهای
مشمئزکننده اش، داد و قال راه می انداختم و شرکت را روی سرش خراب می کردم؛ تا هم
خانم آقای رئیس بفهمد که وسواس شوهرش و آن
مطلوبی که این طور فکرش را مشغول کرده چه بوده و هم من شاید آخرین مراجعه کننده ای
می بودم که آن طور از جانب مردی که هم سن و سال پدرش است درخواست های آنچنانی
میشنود. تازه آنموقع بود که فهمیدم چرا اکثر دخترانی که از اتاق آقای رئیس بیرون
میآمدند آن طور عصبی و دستپاچه بودند. از اتاق که بیرون آمدم خانم آقای رئیس داشت
مراجعه کننده دیگری را برای سرگرم شدن آقای مدیر به اتاقش می فرستاد. من هم مثل ده
ها دختری که در دو سه ماهی که آگهی چاپ شده بود و اعتراضی نکره بودند، بدون این که
به خودم حق اعتراضی بدهم، با بغض و شخصیتی که لگدمال شده بود، از آن شرکت کذایی
بیرون آمدم.
در یکی دو روز پیش مشغول ترجمه متنی
بودم با عنوان «آزار و اذیت جنسی که
تمرکزش بر آزار و اذیت جنسی در محیط کار »بود. در یک تحقیق در کانادا از دانش
آموزان آسیایی یک کالج خواسته شده بود که تعریف خود را از آزار و اذیت جنسی بگویند
و این که به نظرشان چه رفتاری آزار و اذیت است و چه عکس العملی باید در مقابل این
رفتارها از خود نشان بدهند. نتایج تحقیق نشان میداد که دانش آموزان آسیایی ظرفیت
تحمل شان در برابر آزار و اذیت جنسی خیلی بیشتر از دانش آموزان آمریکای شمالی بوده
است. توضیح داده شده بود که باتوجه به تعریف مجرمانه و مشخصی که از آزار و اذیت
جنسی در کشورهای امریکای شمالی و در قوانینشان آمده است، دانش آموزان طیف گسترده
تری از رفتار را زیر مجموعه آزار و اذیت جنسی می دانند و راحت تر نسبت به آن عکس
العمل نشان میدهند؛ در حالیکه بسیاری از دانش آموزان آسیایی گفته بودند که نسبت به
آن رفتارها، عکس العملی از خود نشان نمیدهند. در جای دیگری از تحقیق آمده بود که هرچه از زمان
زندگی مهاجرین آسیایی در کشورهای امریکای شمالی و اروپایی بیشتر می گذرد به همان
اندازه میزان تحمل شان در برابر رفتارهایی که تحت عنوان آزار و اذیت جنسی شناخته
می شود، پائین تر می آید و راحت تر نسبت به این گونه رفتارها از خود عکس العمل
نشان میدهند. یعنی هرچه آگاهی افراد در مقابل حقوق قانونی و اجتماعیش بالاتر میرود
کمتر به رفتارهای مجرمانه و رفتاری که حقوقش را به عنوان یک شهروند به زیر سوال می
برد، تن میدهد و آن ها را تحمل می کند.
به نظرم ، این عدم آگاهی از حقوق فردی مان، شاه کلید و مهمترین عامل در گسترش آزار و اذیت
های جنسی در سطح جامعه مان است. در قوانین ما چه تعریف مجرمانه ای از آزار و اذیت
جنسی شده است؟ اگر به آزار و اذیت کلامی و روانی اعتراض داشته باشیم باید به کجا
مراجعه کنیم؟ وقتی در تریبون های رسمی کشور فلان مقام می آید و میگوید که پسران
مجرد زنان بیوه را صیغه کنند و این گونه بی پروا گروهی از زنان درحد دستگاهی برای
ارضای غرایز مردانه پائین آورده میشوند، چه طور می توان از کرامت انسانی و شأن زنان
حرف زد؟ چه طور می توان از مردان جامعه ای که زنانش در پوسترهای تبلیغاتی حکومتی در
شمایل شکلات و چهارپایه نمایش داده میشوند، انتظار داشت که به حقوق فردی نیمه
دیگری از جمعیت جامعه ای که در آن زندگی می کنند که همین زنان هستند، احترام بگذارند و به زنان تنها در حد یک ابژه
جنسی نگاه نکنند که مهم ترین وظیفه اش ارضای نیازهای مردانه ست. زنانی که در قوانین حقوقی و
خانوادگی کشوری که در آن زندگی می کنند، طعم «تمکین خاص» را چشیده اند چه طور می توانند در مقابل پایمال
شدن حقوق فردی و جنسی شان در سطح جامعه، صدایشان را بلند کنند و حق شان را طلب کنند؟
18 نظرات:
شما لازم نیست برای زنهای ایران دل بسوزونی
زنهای ایرانی هر غلطی دلشون بخواد میکنن از دوختن پرده بکارت تا سوار شدن بر اتومبیل های مدل بالا و حتی انتخاب شریک جنسی
کلا سکس و زن در حال تبدیل شدن به یک کالای لوکس و دست نیافتنی شده
http://baztab.net/fa/news/15919
بسیار عالی بود. مرسی. لذت بردم.
مرسی برای نوشته بسیار خوبتان.
برای من که سالها در امریکا زندگی کرده ام دیدن روابط کارفرما و کارمند زن در ایران بسیار تعجب آور بود. چند سال پیش که به ایران آمده بودم به شرکت یکی از دوستان که اتفاقا همکلاسی من در امریکا بود رفتم. به منشی اش گفت خانم سلیمانی میشه برای ما چایی بیاری؟ از او پرسیدم مگر منشی کارهای شخصی شما را هم انجام می دهد؟ که جوابش مرا از پرسیدن سئوال پشیمان کرد.
از دیدن خانم منشی که برای ما چای آورده بود خجالت کشیدم و این آخرین دیدار من با آن همکلاسی بود که متاسفانه از تحصیل و زندگی در امریکا یک چیز ساده را نیاموخته بود که یک کارمند هرگز نباید کار شخصی شما را انجام دهد و کارمند با کنیز و برده فرق دارد.
عمل این آقا در امریکا می تواند یک شرکت را ورشکست کند و یک کارفرما را برای همیشه خانه نشین کند.
ما در ایران هنوز اندر خم یک کوچه ایم, با کمال تاسف.
کمبودهایی که مردان در ایران به علت عدم وجود راهی قانونی برای فرو نشاندن حس شهوتشان و یا عدم تمکن مالی برای یافتن شریک جنسی دارند، تبدیل به یک بیماری شده که شخص سعی میکنه در تاکسی خودش رو به خانم کناری بچسبونه، متاسفانه اینجا برای اینکه راهی برای این قضیه وجود داشته باشه مسئولان صورت مسئله رو پاک کردن
جناب ناشناس که گفتی مردان به دلیل نداشتن راهی برای ارضای غریزه جنسی در ایران خودشونو تو تاکسی میچسبونن به خانم ها. واقعا خودت خنده ت نگرفت از این استدلال؟ پس خانم ها که از آقایون محدودترن چرا از این رفتارهای زشت نشون نمیدن؟ کسی که حریص باشه و حد خودشو ندونه با هزار تا زنم سیراب نمیشه. کسی هم که به حد و اندازه ی خودش واقف باشه بدون داشتن حتی یک زن هم میدونه که آداب نشستن توی تاکسی چطوره و رعایت میکنه
حرفهای زنونه و آره راست حسینی! اینا هست، برای من و امسال من تجربه شده..د بردار من! نگی خانومم اینا مال پایین شهره!! نگی وااا مگه میشه!! نگی کرم از خود درخته!!یا مثل این آقای ناشناس انگار به این و امثال ایشون توهین شده، نه داداش، کسی نگفته همتون همینین!! کسی نگفت جنس" مرد" اله و بله س بابا....وقتی به دوست یونانیم درباره ی زن بودن در اجتماع خاورمیانهای میگفتم که ماشااله از چه حقوق عالیهای برخورداریم فقط سر تکون میداد..بعد موقع خدافظی گفت: از آشنایی باهات خوشحال شدم ...تو فلانی و بهمانی و ..البته یه کم فمینیستیا...اونجا به این رسیدم: زن که باشی چه اینجا چه اونجا، اگه نگران، آگاه یا حتا خواهان برابری حقوقت با مرد باشی یا حتا از کوچکترین اذیت یا آزار لفظی و یا روانی جامعت به جنس "زن" حرف بزنی، بازم با " مهر فمینیست بودن" ابیوزت میکنن!!
حتما این حرف رو شنیدین که آقایونی میگن: زنرو آورد خارج ولی زن بعد ۱-۲ سال روش زیاد شد و مردرو به خاک سیاه نشوند و گذاشت رفت..من حتا از دوستان خودمم اینرو شنیدم که میگن: زن از ایران گرفتن این دردسر رو داره که طرف چش و گوش بسته میاد اینجا بعد یه مدت زبونش دراز میشه و میزاره میره.."..میدونین دلیل "اصلی" و نه "فرییش" چیه؟ هرچه از زمان زندگی مهاجرین آسیایی در کشورهای امریکای شمالی و اروپایی بیشتر می گذرد به همان اندازه میزان تحملشان در برابر رفتارهایی که تحت عنوان آزار و اذیت جنسی شناخته می شود، پائین تر می آید و راحت تر نسبت به این گونه رفتارها از خود عکس العمل نشان میدهند. یعنی هرچه آگاهی افراد در مقابل حقوق قانونی و اجتماعیش بالاتر میرود کمتر به رفتارهای مجرمانه و رفتاری که حقوقش را به عنوان یک شهروند به زیر سوال می برد، تن میدهد و آنها را تحمل می کند." این یعنی یه سری رفتارها توی جامعه مرد سالار جا افتاده، که اینقدر عادی بنظر میاد که مرد دیگه نمیدونه این آزاره یا اگرم بدونه خوب جامعه با اون همراهی میکنه...ولی زن آزار رو میبینه ، فشار رو حس میکنه ولی سر فرود میآره، چون حتا خودش نمیدونه این "آزار "ِ تازه گاهی دونستنش فایده نداره چون حقی نداره!. وقتی میاد یجا که میفهمه دیگه زیر بار نمیره! حق هم داره که نره!..ایزی!
جناب ناشناس عزیز یعنی شما قبول نداری هر چیز رو از کسی بگیری اون آدم حریص تر میشه برای به دست آوردنش؟ کسی که توی تاکسی اون کار رو میکنه کمبودها و عقده های جنسی بهش فشار آورده و الا اگه هر وقت که احساس نیاز میکرد میتونست نیازش رو بر آورده کنه دیگه براش تبدیل به عقده نمیشد مثل بقیه جاهای دنیا که برآورده کردن نیاز جنسی راه داره و کسی دنبال همچین کاری نیست
ضمن اینکه اصلا خانمها در این مورد از آقایون محدودتر نیستن در بدترین شرایط یک زن اگه بخواد رابطه جنسی برقرارکنه خیلی راحتتر از یک مرد میتونه این کار رو بکنه حداقل در ایران، ضمن پوزش از خانمهای محترم...
man chand sale dar amrika hastam, vaghty be gozashteh am dar iran negah mikonam az khodam motenafer misham, ma ro az kudaki shosteshuye maghzy midahand va raftare jamee ham kasyfe, zanha nakhod agah khodeshuno bardeh jensy midunand
من یه مردم و بارها شده که توی تاکسی بعضی از خانم ها خودشونو بهم چسبوندن و هر چی خودمو کنار کشیدم بی خیال نشدند. به نظر من این عقده های جنسی مختص مردها نیست. ولی اعتراف می کنم که زنها رو درک نمی کنم که چرا در یه چنین موقعیتی نمی تونن از خودشون دفاع کنن. مثلا من با یه نگاه به اون زنایی که این کارو کردن فهموندم که این کارو نکنن. زنها هم باید این کارو بکنن
aghaye nashenas man yek bar dar omram kardam! yek bar savare taxie vanak be molasadra shodam va didam aghaye baghali kheili rahat ke chasbide hich ba arenjesh hey sineye mano lams mikone, vaghti behesh goftam agha age mishe kami unvartar beshinid midunid chi shod? be man goft faheshe, goft harumzade khodeti o ele o bele o dad o aghaye ranandeye mohtaram ham tarafe ishun ro gereft va man chon adami nistam ke kheili rahat javabe fosh va nasezaro bedam, nemitunam be estelah maruf aparti bazi dar biaram, dare mashin ro baz kardam saramo endakhtam payin va raftam! bale ine sezaye hagh ro khastan tu jameye mardsalaar!! hala shoma bebin chand nafar javun mard peida mishan ke jeloye ye marde dige tarafe ye zane hagh khorde shodero begiran???
جناب سعید
مشکل عقده جنسی متقابله. به ازای هر پسری که از موقعیت ارضای غریزه جنسی به دوره، یک یا چند دخترِ محروم هم وجود داره. شما احتمالا در ایران زندگی نمیکنی یا چشمتو تا الان باز نکردی که میگی دختران ایرانی در موقعیت بهتری نسبت به پسران ایرانی به سر می برند. اما این رو بدونید که موقعیت هیچ مردی درست نمیشه مگر اینکه موقعیت زن های یک جامعه درست بشه
واقعاً وبلاگ پر محتوایی دارین، بسیار دوست داشتنی...
در مورد این مطلبی که شما بهش اشاره کردین، میخوام بگم جداسازی جنسیتی که از نخستین سالهای شناخت کودک از خود و محیط و اطرافیانش، در کشور ما انجام میشه، مادرِ تمام مشکلات و عدم درک مقابل دو جنس از هم هستش. این قضیه به صورت حاد به شکل انواع توهینهای کلامی یا فیزیکی و غالباً از طرف مردها بروز پیدا میکنه. البته فرهنگ خاص مردسالاری شیعی که حتی در بین قشر تحصیل کرده نیز به وفور یافت میشه، در تشدید این رفتارها نقش مهمی ایفا میکنه...
ممنونم مرسی که می خونید و دنبال می کنید مطالب رو :)
بنفشه یکی از بهترین پستهات توی این مدت بود
لایک زیاد
برای منم زیاد پیش اومده و متاسفانه به قول خودت اگه عقل و تجربه ی الان رو داشتم اینطوری برخورد نمی کردم
ولی این تجربه ها بریا بعضی ها خیلی قیمت گزافتری داره تا برای ما که تونستیم ازش بگذریم و فقط روحمون خراش برداره
:)
ممنون بنفشه جان
بسیار ممنون
ارسال یک نظر