مسعود باستانی



نام: مسعود باستانی
سن: سی و دو سال
فعالیت: روزنامه نگار، سردبیر سایت جمهوریت
بازداشت: چهاردهم تیر هشتاد و هشت، در پی مراجعت به دادگاه انقلاب جهت پیگیری وضعیت همسرش مهسا امرآبادی روزنامه نگار روزنامه اعتماد ملی که در تاریخ بیست و چهارم خرداد بازداشت شده بود، بازداشت گردید.
اتهامات: تبلیغ علیه نظام، اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاشات
حکم: شش سال حبس تعزیری( یکسال به اتهام تبلیغ علیه نظام و پنج سال به اتهام اجتماع و تبانی برای ایجاد اغتشاشات)
زندان: رجایی شهر

- مسعود باستانی بیش از یکسال است که بدون یک روز مرخصی در زندان به سر می برد.
- مهسا امرآبادی روزنامه نگار و همسر مسعود باستانی دو روز پس از انتخابات بازداشت و بعد از دو ماه و نیم حبس با وثیقه دویست میلیون تومانی آزاد شد. امرآبادی طی حکمی از سوی دادگاه انقلاب به یکسال حبس تعزیری به اتهام اقدام تبلیغی علیه نظام از طریق مصاحبه و گزارش محکوم شده است.

- مهسا امرآبادی: مرخصی استعلاجی حق طبیعی یک زندانی ست.
- نامه سرگشاده مادر مسعود باستانی به رییس قوه قضائیه
- مهسا امرآبادی در مصاحبه با روز: مسعود باستانی بهای آزادی همسرش را می پردازد.
- دلنوشته مسعود باستانی از زندان رجایی شهر: فردا را انتظار می کشم.

پیش ترها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی

- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو
- منصور اسانلو
- هنگامه شهیدی
- احمد زیدآبادی

سطرهای سپید


واژه واژه
سطر سطر
صفحه صفحه
فصل فصل
گیسوان من سفید می شوند
هم چنان که سطر سطر
صفحه های دفترم سیاه می شوند

خواستی به تمام حوصله
تارهای روشن و سفید را
رشته رشته بشمری
گفتمت که دست های مهربانی ات
در ابتدای راه
خسته می شوند
گفتمت که راه دیگری
انتخاب کن:
دفتر مرا ورق بزن!
نقطه نقطه
حرف حرف
واژه واژه
سطر سطر
شعرهای دفتر مرا
مو به مو حساب کن!

هشتم آبان؛ سومین سالمرگ قیصر امین پور؛ شاعری که می دانست ناگهان چه زود دیر می شود .

جن گیر



زن و شوهری خیاط که صاحب خیاط خانه ای هستند، برای رونق کسب و کارشان تعدادی مانکن می خرند تا به اصطلاح شوی لباس راه بیندازند. اما "فرا دنبه"، مرد پولداری که قرار است لباس ها را از "جنابی"، مرد خیاط با بازی سیامک صفری و " پری" زن او با بازی ژاله صامتی بخرد مدام از سر و شکل لباس ها و مانکن ها ایراد می گیرد، اینکه جنابی باید فکری به حال برجستگی های مانکن ها بکند. در این حین حضور چند جن در خیاط خانه موقعیت طنزی را خلق می کند. جن ها ابتدا از در دوستی با زن و مرد خیاط وارد میشوند اما کم کم خیاط خانه را به دست می گیرند و نهایتاً می فهمیم که " فرا دنبه " و منشی اش هم جن هستند و تمام این بازی ها برای آن بوده که خیاط خانه و دار و ندار زن و مرد را صاحب شوند.
این خلاصه ای از داستان نمایش " جن گیر" کوروش نریمانی ست که این روزها در تماشاخانه ایرانشهر به روی صحنه می رود. نمایشی کمدی که قرار است به صورت سمبلیک و خلق فضاهای فانتزی تقابل و جدال طبقه فقیر و سرمایه دار جامعه را به تصویر بکشد. طبقه فقیری که از صبح تا شب کار می کند و در این نمایش سوزن میزند و سوی چشمان خود را از دست میدهد اما نهایتاً این قشر سرمایه دار است که از قبال کار آنها فربه تر میشود. من به شخصه نمایش " جن گیر" را دوست نداشتم. جن گیر شروع خوبی دارد و در نیم ساعت اول نوید تماشای یک نمایش درست و حسابی را می دهد اما هرچه داستان پیش میرود، خلق فضاهای کمیک که بیشتر کلامی ست به سمت و سوی هجو و لوده گی کشیده می شود. شاید احتیاط بیش از اندازه نریمانی در پرداختن به این موضوع که قرار بوده سیاسی باشد باعث میشود که نمایش در سطح باقی بماند و تماشاگر را در طول نمایش صرفاً بخنداند و بس.

احمد زیدآبادی




نام: احمد زید آبادی
سن: چهل و پنج
فعالیت: روزنامه نگار، دبیرکل سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم)، عضو هیأت مدیره انجمن صنفی روزنامه نگاران ایران
بازداشت: بیست و سه خرداد هشتاد و هشت
اتهام: تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و اجتماع و تبانی
حکم: شش سال حبس تعزیری ( پنج سال به اتهام اجتماع و تبانی و یکسال به اتهام تبلیغ علیه نظام)، پنج سال تبعید به گناباد به عنوان متمم حکم، محرومیت مادام العمر از هرگونه فعالیت سیاسی، شرکت در احزاب و هواداری و مصاحبه و سخنرانی و تحلیل حوادث به صورت کتبی یا شفاهی
زندان: رجایی شهر

باوجود گذشت یکسال و نیم از زندانی شدن احمد زیدآبادی، با درخواست مرخصی او موافقت نشده است. به گفته مهدیه محمدی همسر او، وزات اطلاعات اجازه مرخصی به احمد زیدآبادی را نمیدهد.

- زیدآبادی کیست؟
- اهدای جایزه قلم طلائی به احمد زیدآبادی
- لیبرال شوخ طبع مومن، یادداشت اکبر گنجی به یاد احمد زیدآبادی

مصاحبه ها، نوشته ها و مقالاتی به قلم زیدآبادی:
- چرا شریعتی را ستایش می کنم.
- نامه زیدآبادی به مقام رهبری
- مسأله بهائیان
- گزارش کامل مناظره زیدآبادی و حسینیان درباره دکتر مصدق
- از سر ضعف یا قدرت
- همه چیز زیر سر بیگانه
- دولت جیمی کارتر و انقلاب ایران
- مجموعه مقالات و نوشته هایی از احمد زیدآبادی در بانک مقالات فارسی

پیش ترها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی

- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو
- منصور اسانلو
- هنگامه شهیدی

برگرد؛ سفر طول کشید ای نفس سبز



تا کی دل ِ من چشم به در داشته باشد
ای کاش کسی از تو خبر داشته باشد
آن باد که آغشته به بوی نفس توست
از کوچه ما گذر داشته باشد
هر هفته سر خاک تو می آیم و اما
این خاک اگر قرص قمر داشته باشد
این کیست که خوابیده به جای تو در این خاک
از تو خبری چند مگر داشته باشد
.
باید بپرد هر که در این پهنه عقاب است
حتی نه اگر بال و نه پر داشته باشد
کوه است دل مرد، ولی کوه نه هرکوه
آن کوه که آتش به جگر داشته باشد
عشق است بلای من و من عاشق عشقم
این نیست بلائی که سپر داشته باشد
رفتی و من آن روز نبودم دل من هم
تا با تو سر سیر و سفر داشته باشد
باید برود هرچه شود گو بشو و باش
بگذار که این جاده خطر داشته باشد.

پروین فهیمی و تصویر سهرابش بر گردن و چهره ای که هر روز شکسته تر می شود. شعر از آهنگ"" داغ"" آلبوم جدید رضا یزدانی ست و تصویر هم از فیس بوک مسیح علی نژاد است.


برای سونیا و دخترکانی چون او


از صبح که این خبر را شنیده ام، کلافه ام. نه این که اتفاق جدیدی باشد و ده ها بار نشنیده باشی همانند آن را؛ نه. وقتی در کشوری زندگی می کنی که حکومتش سن قانونی ازدواج برای دختران را بعد از کلی جنجال از نُه سال به سیزده سال تغییر داده است؛ تازه آن هم با کلی تبصره و اما و اگر که اگر پدر صلاح بداند می تواند فلان کند و بهمان؛ دیگر شنیدن این که دختربچه ای قرار است به خانه بخت فرستاده شود، نباید اتفاق عجیبی باشد برایت.
اما نمیدانم چرا از صبح که شنیده ام قرار است آخر این هفته سونیا، همان دخترک یازده دوازده ساله ای را که سال گذشته در روستای دورافتاده ای دیده ای که سرخوشانه و کودکانه با دیگر بچه های روستا در کوچه خاکی های آن بازی می کرد را به مرد بیست و چند ساله شوهر دهند، کلافه ام. یعنی پدر سونیا، حتی برای یک لحظه هم به این فکر نمی کند که چه طور می تواند دخترک بی پناهش را به آغوش مردی بیست و چند ساله- لابد با تجربیات آنچنانی- هول دهد تنها به این نیت که یک نان خور از سرسفره اش کم شده است؟؟ آن جوانک بیست و چند ساله چه طور، به این اندیشیده است که فردای عروسی و عیش و نوش شب پس از زفاف قرار است با کدام زبان با دخترک یازده دوازده ساله صحبت کند تا بفهمد حرف هایش را؟؟
دلم می سوزد برای سونیا و دخترکانی چون او که ده پانزده سال آینده زنانی هستند با بچه هایی قد و نیم قد؛ و کودکی که ناتمام مانده و جوانی ِ برباد رفته ای که مجال لذت بردن از آن را نیافته اند. برای آن جوانک بیست و چند ساله هم دلم می سوزد که در روزگار جوانی و نیاز به هم زبانی که دارد باید دردل هایش را برای دختر بچه ای کم سن و سال بگوید گه لابد مدام بهانه مادر و هم بازی هایش را می گیرد.

پی نوشت: در جستجوی اینترنتی که در ارتباط با محدودیت سنی ازدواج در اسلام داشتم با این دو مطلب برخورد کردم که برایم تازگی داشت و اصلاً فکر نمی کردم در دنیای امروز همچین دغدغه هایی هم وجود داشته باشد. بدون هیچ قضاوتی آنها را نقل می کنم:
- آیا صیغه کردن دختر شیرخوار جایز است؟
- رابطه شوهر با همسرنابالغ خود بنا به نظر مشهور در فقه امامیه

هنگامه شهیدی



نام: هنگامه شهیدی
سن: سی و پنج سال
فعالیت: روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملی و مشاور امور بانوان مهدی کروبی
بازداشت: در تاریخ نهم تیرماه هشتاد و هشت به دنبال دستگیری های پس از انتخابات بازداشت و در دهم آبان هشتاد و هشت با تودیع وثیقه نود میلیون تومانی آزاد شد.
در ششم اسفند هشتاد و هشت، یک روز پس از صدور حکمش، در پی احضار به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات بازداشت و برای گذراندن دوران محکومیت خود به زندان اوین منتقل گردید.
اتهامات: شرکت در اجتماعات غیرقانونی، تبانی به قصد برهم زدن امنیت، تبلیغ علیه نظام از طریق وبلاگ نویسی، اهانت به رئیس جمهور
حکم: شش سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری که در دادگاه تجدید نظر با تخفیف اهانت به رئیس جمهور به شش سال حبس و پرداخت پنجاه هزار تومان وجه نقد تبدیل گردید.

در بیست و سوم شهریورماه، دادستانی تهران شرط مرخصی آمدن هنگامه شهیدی را علیرغم وضعیت وخیم جسمانی او، تودیع وثیقه ششصد میلیون تومانی اعلام کرد که تلاش خانواده او برای کاهش این مقدار وثیقه بی نتیجه مانده است.

- وبلاگ هنگامه شهیدی که بعد از دستگیری او توسط خانواده اش به روز میشود.
- ناگفته های پرونده هنگامه شهیدی- محمد مصطفائی وکیل او
- نامه هنگامه شهیدی به سعید شریعتی- کجای کار ایراد داشت.
- نامه سعید شریعتی به دختر هنگامه شهیدی: ثانیه شماری می کنم تو را در آغوش پر مهر مادرت ببینم.
- نامه هنگامه شهیدی از زندان در دفاع از محمد مصطفائی


پیش تر ها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی

- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو
- منصور اسانلو

کجا بودم، کجا رفتم، کجاام من نمیدانم...


چند روزه که مدام به قطعه " سِر ِ وجود" فرزین دارابی فر و غزل عطار آن گوش میدهم. بخصوص آنجا که می گوید" چگونه دم توانم زد در این دریای بی پایان/ که درد عاشقان آنجا به جز شیون نمیدانم" .
سوم مهر، فرزین دارابی فر و گروهش در فستیوال موسیقی شهر کلن برنامه اجرا کردند که به طور زنده از رادیوی شهر کلن هم پخش میشد. از هشتاد گروه موسیقی شرکت کننده در فستیوال تنها پنج گروه برای پخش رادیویی انتخاب شده بودند که یکی از آن پنج گروه، گروه دارابی فر بود. قبلاً کارهای دیگری از فرزین دارابی فر و گروهش را شنیده بودم و می دانستم که دارابی فر با گروه شهناز و استاد شجریان هم برنامه اجرا کرده است . اما برنامه این هفته کوک ِ بهزاد بلور نگاه نزدیک تری داشت به زندگی فرزین دارابی فر با یکی دو اجرای زنده عالی در بیمارستان . چرا بیمارستان؟ فرزین دارابی فر ده سال است که هر دو کلیه خود را از دست داده و در این ده سال هرشبش با بیمارستان و دستگاه دیالیز گره خورده است. بسیاری از شب های ِ بیمارستان پُر است از صدای تار او و تنبک نسیم یکی از نوازندگان گروهش که شب ها در بیمارستان خود را برای اجرا و برنامه ها ی روز بعد آماده میکنند. دمت گرم فرزین دارابی فر با آن چهره خسته اما پر انگیزه ات که نشان دادی زندگی با تمام سختی هایش ارزش جنگیدن و پیروز شدن را دارد.

منصور اسانلو



نام: منصور اسانلو
سن: پنجاه و یک سال
فعالیت: رهبر سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه
بازداشت ها: دی ماه هشتاد و چهار در پی اعتراضات کارگری دستگیر و بعد از هشت ماه با قید وثیقه آزاد شد.
بیست و هشت آبان هشتاد و پنج، مجدداً بازداشت و بعد از یک ماه با قید کفالت آزاد گردید.
نوزدهم تیر هشتاد و شش بازداشت شد که از آن تاریخ تا امروز همچنان در زندان به سر می برد.

اتهام: اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام
حکم: پنج سال حبس قطعی + در پانزدهم مرداد هشتاد و هشت در پی حضورش در شعبه یک دادگاه کرج مجدداً به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس دیگر محکوم شد.
زندان: رجایی شهر کرج

- در آذر ماه هشتاد و هشت اسانلو در حالیکه دومین سال از دوران محکومیتش را پشت سر می گذاشت به حکم دیوان عدالت از کار اخراج و از تمام حقوق و مزایای بیست و هفت سال کارگری خود برای همیشه محروم گردید.
- در خرداد هشتاد و نه، اسانلو با اتهام جدیدی تحت عنوان ارتباط با گروه های معاند با نظام روبرو شد که تا به امروز این اتهام را نپذیرفته و آن را بی اساس دانسته است.

- گفت و گو با همسر منصور اسانلو
- همسر منصور اسانلو: بر اثر حمله مأموران عروسم فرزندش را سقط کرد.
- گزارش تصویری از آزادی اسانلو در سال هشتاد و پنج

پیش تر ها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی

- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو

نه، به اعدام


به مناسبت ده اکتبر؛ روز جهانی مبارزه علیه اعدام

من، خیلی وقت است که تکلیف خودم را با مجازاتی به نام " اعدام" روشن کرده ام. از همان زمان که اولین بار تصویر تلخ و آزاردهنده انسانی را با دست و پای بسته، و گردن شکسته بالای جرثقیل های غول آسا دیدم. من با اعدام مخالفم. با هر نوعش و برای هر جرمی که صادر شده باشد مخالفم. تمام و کمال هم مخالفم. تبصره و اما و اگر هم برایم وجود ندارد. برایم فرقی نمی کند مجرمی که امروز جسد بیجانش بر بالای چوبه دار تاب می خورد چه جرمی داشته و چه عمل وحشیانه و غیرانسانی را مرتکب شده است. من با اعدام مخالفم، چون اعدام را مجازاتی غیر قابل بازگشت می دانم. چون معتقدم در سیستم های قضائی بیمار ِ سراسر دنیا و بخصوص در کشورهایی نظیر کشورمان، تعداد انسان هایی که منصفانه - منصافه با تعریفی که برای مجازات اعدام در سیستم قضائی آن کشور تعیین شده است- سالانه اعدام میشوند، بسیار کمتر از آنی ست که رقم واقعی اعدام ها نشان می دهد. من با اعدام مخالفم چون می دانم در دنیای بی رحم امروز چانه زنی و معامله بر سر جان انسان ها چه قدر آسان است و به چه بهای ارزانی می توان بر سر زندگی انسان ها معامله کرد و دیده ام که چه راحت می توان "" جرم ""را به دلخواه و برای خوشآیند گروهی تأویل و تفسیر کرد. من با اعدام مخالفم چون اعدام را ساده ترین روش، برای حذف یک مجرم میدانم. مجرمی که در بستر بسیاری از معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پرورش یافته است؛ جامعه ای که چه بسا اگر بیمار نبود بسیاری از جرم و جنایت ها را هم با خود به همراه نداشت. من با اعدام مخالفم چون بسیاری از انسان ها را شایسته اعطای فرصتی دوباره برای زندگی کردن میدانم. فکر می کنم برای لغو مجازات اعدام از سیستم قضائی کشور در وهله اول باید تکلیف خودمان را با این مجازات و مجازات هایی از این دست روشن کنیم. راست و پوست کنده. بدون هیچ تبصره و اما و اگری.

پی نوشت: تصویر از کیانوش رمضانی ست. یکی از تلخ ترین اعدام هایی که هنوز از فکر کردن به آن منقلب می شوم؛ اعدام بهنود شجاعی ست. پسر بیست و یک ساله ای که در هفده سالگی در نزاعی جمعی پسری هم سن و سال خود را به قتل رساند و چهار سال بعد در نوزده مهر سال هشتاد و هشت به چوبه دار سپرده شد. نیاز به توضیح نیست که اشاره تصویر به اعدام کودکانی ست که در سن های کم مرتکب جرم شده و بعد از هجده سالگی در ایران اعدام میشوند.

من از دنیای بدون کودک می ترسم!‏



ششم اکتبر سال هزار و نهصد و پنجاه و سه، سازمان ملل، یونیسف یا همان صندوق بین المللی اضطراری کودکان را به عنوان یکی از بخش های دائمی خود به رسمیت شناخت. در هشتم اکتبر همان سال این روز به نام روز جهانی کودک معرفی شد. عملکرد اصلی یونیسف از کنوانسیون حقوق کودک منشأ میگیرد. کنوانسیونی که در مقدمه آن آمده است: کودک باید در فضائی سرشار از خوشبختی، محبت و تفاهم بزرگ شود. آرزویی که تا به امروز برای بسیاری از کودکان جهان برآورده نشده است. کودکانی که از همان بدو تولد به دنیای بی رحم بزرگسالی هل داده میشوند و دنیایشان هیچ رنگ و بوئی از شادی ها، بی خیالی ها و سرخوشی های کودکانه ندارد. طبق آمار سازمان های بین المللی امروزه در سراسر جهان دویست و پانزده میلیون کودک کار وجود دارد و متأسفانه طبق آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران در سال هشتاد و هشت تعداد کودکان کار و خیابان در ایران به رقم دو میلیون و پانصد هزار کودک در آمارهای رسمی رسیده است که این تعداد در آمارهای غیر رسمی بیشتر از این ها نیز گزارش شده است. به امید روزی که کودکان در سراسر جهان مجال کودک بودن و کودکی کردن را بیایند.

تصویر از خشایار الیاسی ست. تیتر نوشته هم از نمایشگاه عکس های او با موضوع کودکان افغان و کار است که در سال هشتاد و هفت در تهران برگزار شد.

مهدیه گلرو



نام: مهدیه گلرو
فعالیت: فعال دانشجویی، عضو شورای مرکزی دفاع از تحصیل، عضو کمیته دفاع از حقوق شهروندی ستاد مرکزی مهدی کروبی
تاریخ بازداشت: دوازدهم آبان هزار و سیصد و هشتاد و هشت به همراه همسرش وحید لعلی پور بازداشت شد.
تاریخ اولین دادگاه: شانزدهم فروردین هشتاد و نه
تاریخ دادگاه تجدید نظر: شانزدهم تیر هشتاد و نه
اتهام: تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی، همکاری با گروهک منافقین
حکم: دو سال زندان بعلاوه اجرای حکم یک سال حبس تعلیقی که در آذرماه هشتاد و هشت به اتهام تبلیغ علیه نظام از طریق مقالاتی که باعث سیاه نمائی میشود، مصاحبه با رسانه های بیگانه و نشر اکاذیب

دادگاه برای مهدیه گلرو وثیقه هفتصد میلیون تومانی صادر کرده است که با پیگیری خانواده او به پانصد میلیون تومان تقلیل داده شد اما مهدیه گلرو به علت عدم توان خانواده در تأمین وثیقه همچنان در بازداشت به سر می برد.

- وبلاگ مهدیه گلرو را آزاد کنید که توسط وحید لعلی پور همسر او راه اندازی شده است.
- نامه همسر مهدیه گلرو به بازجویان پرونده او
- تیغه عدالت روزی برهنه خود را نشان خواهد داد / نامه مهدیه گلرو از اوین
- نامه مهدیه گلرو به مناسبت سالگرد ازدواجش از زندان اوین

پیش تر ها:
- یاران دربند : شیوا نظرآهاری
- یاران دربند: ابوالفضل عابدینی
- یاران دربند: بهاره هدایت
- یاران دربند: سید علیرضا بهشتی شیرازی
- یاران دربند: شبنم مددزاده
- یاران دربند: بهروز جاوید تهرانی
- یاران دربند: عاطفه نبوی

- یاران دربند: ضیاء نبوی

روبان صورتی



اکتبر؛ ماه اطلاع رسانی و آگاهی از بیماری سرطان سینه در سراسر جهان است. در این ماه، در تمام جهان از رنگ صورتی به عنوان، رنگ نمادین اطلاع رسانی از این بیماری استفاده می شود. سرطان سینه، دومین عامل مرگ و میر زنان بعد از سرطان پوست در دنیاست. در ایران نیز طبق آمار شایع ترین علت مرگ ومیر زنان در محدوده سنی سی و پنج تا پنجاه و پنج سالگی ابتلا به سرطان سینه گزارش شده است. تقریباً درهشتاد درصد موارد چنانچه این بیماری زود تشخیص داده شود، درمان قطعی را به همراه خواهد داشت. اما جدا از مسئله ابتلا به بیماری سرطان سینه به نظرم یکی از مسائل مهمی که زنان مبتلا به این بیماری با آن همراه هستند مسئله " ماستکتومی" و یا همان برداشتن قسمتی یا تمام سینه و بافت های درگیر با سرطان می باشد که بی توجهی به بیمار پس ازاین جراحی می تواند تأثیرات روحی و روانی و تغییرات خلقی منفی را به همراه داشته باشد. ماستکتومی می تواند منجر به احساس نقص عضو و ناتوانی، ایجاد تنفر و اختلال در تصویر ذهنی از بدن، کاهش جذابیت و عملکرد جنسی گردد که اختلالات خلقی و روانی را به همراه خواهد داشت.
سال دو هزار و هفت مجله تایم مصاحبه و گزارش های جالبی را در ارتباط با سرطان سینه و بخصوص چگونگی تشویق زنان به صحبت کردن درارتباط با آن و کنار گذاشتن حجب و حیایی که بسیاری به آن مبتلا هستند و متأسفانه در ایران این مسئله شاید چشمگیرتر از نقاط دیگر دنیا هم باشد، منتشر کرد. در مطلبی با عنوان " چگونه با دوستان مبتلا به سرطان خود صحبت کنیم" مصاحبه ای با " لُری هوپ" نویسنده کتاب موفق " کمک کنید تا زندگی کنم: بیست نکته که باید در ارتباط با بیماران مبتلا به سرطان بدانید" که خود به مدت پنج سال با سرطان ریه دست و پنجه نرم کرده، را داشته است. لری از تجربیات خود در ارتباط با سرطان خصوصاً سرطان سینه ای که دوست صمیمی اش به آن مبتلا شده است، صحبت میکند. فکر میکنم این مصاحبه و مقاله های آن تا به امروز به فارسی ترجمه نشده باشند یا لااقل من آن را ندیده ام. سعی میکنم بعد از ترجمه، آن ها را در وبلاگ قرار دهم. به هرحال توجه به این بیماری آنقدر در سراسر دنیا زیاد بوده که ماه اکتبر را جهت بالابردن سطح آگاهی عمومی از این بیماری شایع در بین زنان اختصاص داده اند.
در فیس بوک هم به عنوان یک شبکه مجازی اجتماعی پرمخاطب حرکتی به راه افتاده است که پیامی تحت عنوان "what color bra you were wearing at the moment " از یک خانم به خانم دیگر ارسال میشود و بدین ترتیب رنگ صورتی به عنوان نمادی از بیماری سرطان سینه و نمادی از توجه زنان به بدن خود انتخاب میشود که حرکتی ست در راستای کمک به ارتقاء آگاهی از این بیماری در سطح جهانی.

مقالات خواندنی در این باره:
- سرطان سینه، علل، تشخیص و پیگیری آن
- روبان صورتی نماد سرطان سینه- روزبه بخیت
- از آتوسا تا اوریانا فالاچی- سرطان سینه در گذر تاریخ- یک پزشک