به مناسبت ده اکتبر؛ روز جهانی مبارزه علیه اعدام
من، خیلی وقت است که تکلیف خودم را با مجازاتی به نام " اعدام" روشن کرده ام. از همان زمان که اولین بار تصویر تلخ و آزاردهنده انسانی را با دست و پای بسته، و گردن شکسته بالای جرثقیل های غول آسا دیدم. من با اعدام مخالفم. با هر نوعش و برای هر جرمی که صادر شده باشد مخالفم. تمام و کمال هم مخالفم. تبصره و اما و اگر هم برایم وجود ندارد. برایم فرقی نمی کند مجرمی که امروز جسد بیجانش بر بالای چوبه دار تاب می خورد چه جرمی داشته و چه عمل وحشیانه و غیرانسانی را مرتکب شده است. من با اعدام مخالفم، چون اعدام را مجازاتی غیر قابل بازگشت می دانم. چون معتقدم در سیستم های قضائی بیمار ِ سراسر دنیا و بخصوص در کشورهایی نظیر کشورمان، تعداد انسان هایی که منصفانه - منصافه با تعریفی که برای مجازات اعدام در سیستم قضائی آن کشور تعیین شده است- سالانه اعدام میشوند، بسیار کمتر از آنی ست که رقم واقعی اعدام ها نشان می دهد. من با اعدام مخالفم چون می دانم در دنیای بی رحم امروز چانه زنی و معامله بر سر جان انسان ها چه قدر آسان است و به چه بهای ارزانی می توان بر سر زندگی انسان ها معامله کرد و دیده ام که چه راحت می توان "" جرم ""را به دلخواه و برای خوشآیند گروهی تأویل و تفسیر کرد. من با اعدام مخالفم چون اعدام را ساده ترین روش، برای حذف یک مجرم میدانم. مجرمی که در بستر بسیاری از معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پرورش یافته است؛ جامعه ای که چه بسا اگر بیمار نبود بسیاری از جرم و جنایت ها را هم با خود به همراه نداشت. من با اعدام مخالفم چون بسیاری از انسان ها را شایسته اعطای فرصتی دوباره برای زندگی کردن میدانم. فکر می کنم برای لغو مجازات اعدام از سیستم قضائی کشور در وهله اول باید تکلیف خودمان را با این مجازات و مجازات هایی از این دست روشن کنیم. راست و پوست کنده. بدون هیچ تبصره و اما و اگری.
پی نوشت: تصویر از کیانوش رمضانی ست. یکی از تلخ ترین اعدام هایی که هنوز از فکر کردن به آن منقلب می شوم؛ اعدام بهنود شجاعی ست. پسر بیست و یک ساله ای که در هفده سالگی در نزاعی جمعی پسری هم سن و سال خود را به قتل رساند و چهار سال بعد در نوزده مهر سال هشتاد و هشت به چوبه دار سپرده شد. نیاز به توضیح نیست که اشاره تصویر به اعدام کودکانی ست که در سن های کم مرتکب جرم شده و بعد از هجده سالگی در ایران اعدام میشوند.
من، خیلی وقت است که تکلیف خودم را با مجازاتی به نام " اعدام" روشن کرده ام. از همان زمان که اولین بار تصویر تلخ و آزاردهنده انسانی را با دست و پای بسته، و گردن شکسته بالای جرثقیل های غول آسا دیدم. من با اعدام مخالفم. با هر نوعش و برای هر جرمی که صادر شده باشد مخالفم. تمام و کمال هم مخالفم. تبصره و اما و اگر هم برایم وجود ندارد. برایم فرقی نمی کند مجرمی که امروز جسد بیجانش بر بالای چوبه دار تاب می خورد چه جرمی داشته و چه عمل وحشیانه و غیرانسانی را مرتکب شده است. من با اعدام مخالفم، چون اعدام را مجازاتی غیر قابل بازگشت می دانم. چون معتقدم در سیستم های قضائی بیمار ِ سراسر دنیا و بخصوص در کشورهایی نظیر کشورمان، تعداد انسان هایی که منصفانه - منصافه با تعریفی که برای مجازات اعدام در سیستم قضائی آن کشور تعیین شده است- سالانه اعدام میشوند، بسیار کمتر از آنی ست که رقم واقعی اعدام ها نشان می دهد. من با اعدام مخالفم چون می دانم در دنیای بی رحم امروز چانه زنی و معامله بر سر جان انسان ها چه قدر آسان است و به چه بهای ارزانی می توان بر سر زندگی انسان ها معامله کرد و دیده ام که چه راحت می توان "" جرم ""را به دلخواه و برای خوشآیند گروهی تأویل و تفسیر کرد. من با اعدام مخالفم چون اعدام را ساده ترین روش، برای حذف یک مجرم میدانم. مجرمی که در بستر بسیاری از معضلات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی پرورش یافته است؛ جامعه ای که چه بسا اگر بیمار نبود بسیاری از جرم و جنایت ها را هم با خود به همراه نداشت. من با اعدام مخالفم چون بسیاری از انسان ها را شایسته اعطای فرصتی دوباره برای زندگی کردن میدانم. فکر می کنم برای لغو مجازات اعدام از سیستم قضائی کشور در وهله اول باید تکلیف خودمان را با این مجازات و مجازات هایی از این دست روشن کنیم. راست و پوست کنده. بدون هیچ تبصره و اما و اگری.
پی نوشت: تصویر از کیانوش رمضانی ست. یکی از تلخ ترین اعدام هایی که هنوز از فکر کردن به آن منقلب می شوم؛ اعدام بهنود شجاعی ست. پسر بیست و یک ساله ای که در هفده سالگی در نزاعی جمعی پسری هم سن و سال خود را به قتل رساند و چهار سال بعد در نوزده مهر سال هشتاد و هشت به چوبه دار سپرده شد. نیاز به توضیح نیست که اشاره تصویر به اعدام کودکانی ست که در سن های کم مرتکب جرم شده و بعد از هجده سالگی در ایران اعدام میشوند.
1 نظرات:
والا چی بگم بنفشه
یه زمانی اون قدیم ها آئین ریشه ای انجمن پادشاهی رو میخوندم ، اونجا نوشته بود به جای زندان یه سری شهرک درست کنیم و آدم ها رو همراه با خونواده ها شون اگه بخوان تو اون شهرک ها بذاریم . تازه خود شهرک ها هم قسمت بندی داشته باشن و مثلاً یه زندانی سیاسی رو با یه قاتل یه جا نذارن . اون موقع ها انقدر خوشم اومده بود از اون طرح که حد نداره ، اما امروز میبینم اونها همه مال تو قصه هاست . مجازات اعدام ساده ترین و ارزون ترین راه حل برای کشور هایی مثل ایران هستش . چه کاریه این همه خرج کنن و کار و مسکن و هزار درد سر برا خودشون درست کنن . میکشن راحت میشن . امیدوارم هیچ وقت سر وقت ماها و دوست داشته ها مون نیان فقط
با درود و سپاس فراوان : شهرام
ارسال یک نظر