علی جمالی


نام: علی جمالی
فعالیت: مسئول کمیته سیاسی و عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران(ادوار تحکیم وحدت)
بازداشت: سی و یکم مرداد هشتاد و نه
اتهام:اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت داخلی، تبلیغ علیه نظام ، توهین به رهبری
حکم: در تاریخ چهارم آبان هشتاد و نه به چهارسال حبس تعزیری محکوم شد.این حکم در نوزدهم آذر هشتاد و هشت به دوسال کاهش پیدا کرد.


- نامه سمیرا صدری به پسرخردسالش در اولین سالگرد بازداشت پدر
- همسر علی جمالی: خواسته اصلی ما آزادی رهبران جنبش سبز و تمامی زندانیان سیاسی دربند است.
- بیانیه شعب استانی ادوار تحکیم وحدت در اعتراض به حکم علی جمالی، مسئول کمیته سیاسی این سازمان


پیش ترها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی
- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو
- منصور اسانلو
- هنگامه شهیدی
- احمد زیدآبادی
- مسعود باستانی
- علی ملیحی
- حشمت الله طبرزدی
- محسن صفایی فراهانی
- کیوان صمیمی  
- مجید دری 
- بهمن احمدی امویی
- نسرین ستوده
- عماد بهاور

دست


یرژی ترنکا، پدر انیمیشن چک که به او لقب" والت دیزنی چک" را نیز داده اند در سال 1965 درست چهار سال پیش از مرگ خود، انیمیشن تکان دهنده و زیبای" دست" را ساخت. فیلمی که از سوی دولت کمونیستی حاکم بر آن زمان تحمل نشد و به مدت بیست سال پخش آن در چک ممنوع بود. 


" دست" زندگی مجسمه سازی را به تصویر می کشد که به ساخت گلدان هایی از گِل رس مشغول است و از زندگی خود راضی ست. زندگی ای که محدود به اتاق کوچکی ست که در آن به سر می برد با گلدانهای ساخته دستی که محل قرار گرفتن گُلی ست که مجسمه ساز با دقت از آن مراقبت می کند. گُل نمادی از " هنر و تعهد" مجسمه ساز است.


اما زندگی آرام مجسمه ساز با ورود " دست" ی که نمادی از " قدرت و استبداد " است، به هم می ریزد. دستی که نه از در اتاق مجسمه ساز بلکه از پنجره آن وارد می شود که نشانه ای از سرک کشیدن های حکومت های استبدادی در زندگی و حریم خصوصی اشخاص است. دست از همان بدو ورود شروع به امر و نهی می کند و به مجسمه ساز دستور میدهد که به جای ساخت گلدانهای گلی باید مجسمه " دست" را بسازد. مجسمه ساز زیر بار نمیرود و دست را از خانه خود بیرون می کند اما دست همانند تمامی حکومتهای استبدادی در ابتدا با وعده و عید و پرداخت رشوه  و  بعد از بی نتیجه ماندن آن با اعمال خشونت و زور سعی در فریب مجسمه ساز را دارد.


اما مجسمه ساز فریب " دست" را نمی خورد تا اینکه دست آخرین نیرنگ خود را به کار می برد که همان فریفتن مجسمه ساز توسط جنس مخالف یعنی " زن " است. دستی توری با حرکات فریبنده مجسمه ساز را مجذوب خود می کند و زمانیکه دستهای خود را برای در آغوش کشیدن او بالا می برد، نخ هایی دستهای او را میبندد و مجسمه ساز تبدیل به عروسک خیمه شب بازی ای میشود که با فرمان نخ هایی که  دستهایش را به اسارت خود در آورده اند مجبور به ساخت مجسمه ای عظیم از " دست" میشود.



" دست" انیمیشن هجده دقیقه بسیار زیبا و تکان دهنده ای ست که یرژی ترنکا در آن زندگی هنرمندان متعهدی را به تصویر می کشد که در حکومتهای استبدادی زندگی میکنند. حکومتهایی که با وضع قوانین و ایجاد محدودیت ها برای هنرمندان یا هنر آنها را به صورت آنچه می پسندند- شکل- می دهند یا با حاشیه راندن و منزوی کردن آنها عملن " مرگ" زود رسی را برایشان رقم می زنند.

- عکس ها از سایت انیمک برداشته شده است.
- لینک دانلود انیمیشن " دست" ساخته یرژی ترنکا

سوت پایان


سوت پایان ساخته نیکی کریمی ترکیب ناهمگونی از افه های ساخت فیلم های روشنفکری( ضدقصه) و فیلم های اجتماعی (قصه گو) است. در قسمت اول فیلم زندگی خانم مستند سازی را میبینیم که برای تکرار یکی از پلان های فیلم شوهرش- با بازی شهاب حسینی- به دنبال یکی از نابازیگران فیلم می گردد و برای پیدا کردن او به منطقه فقیرنشین و پائین جامعه میرود.  بعد از پیدا کردن دختر که در کنار نظافت خانه های مردم گهگاه نقش سیاه لشگر فیلم ها را هم بازی می کند متوجه می شود که بازیگر فیلمش برای پرداخت دیه مادرش که مرتکب قتل شوهر خود- ناپدری دختر- شده است می خواهد دست به فروش کلیه اش بزند. اینجاست که قسمت دوم فیلم شروع می شود و خانم مهربان کارگردان برای حل مشکل دختر تا مرز متلاشی کردن زندگی اش هم پیش می رود. فروختن ماشین، تصمیم به بازپس دادن خانه پیش خریدی که با هزار قسط صاحبش شده اند و... در حین این تلاش های انساندوستانه دختر که به خانم کارگردان اعتماد پیدا کرده، اعتراف می کند که قاتل ناپدری اش خود اوست نه مادرش. ناپدری که در غیاب مادرش به او تجاوز می کرده است. 
فیلم پر است از این دست ایده های کلیشه ای؛ که نیکی کریمی آنها را با ضرب و زور در فیلم خود جای داده است. نشان دادن تصویر سیاه از زندگی قشر فقیر جامعه، فروش کلیه، تجاوز ناپدری به دختر نوجوان همسر، طرح مسئله قصاص و از همه بدتر ایده نشان دادن فیلم مستندی در ارتباط با ""بخشش"" به خانواده مقتول توسط نیکی کریمی- خانم مستندساز- و آتیلاپسیانی که خود را فرستادگان عزت الله انتظامی معرفی می کنند، به شکل غیرقابل باوری در فیلم گنجانده شده اند.
نیکی کریمی در سوت پایان با بد سلیقگی انگار قطعه های بی ربط  پازل های مختلف را به هم چسبانده است و حاصل آن ساخت فیلمی کسل کننده و چند پاره است . اصرار به استفاده از دوربین بر روی دست برای اینکه فیلم حال و هوای مستندگونه پیدا کند. استفاده از نابازیگران در کنار بازیگران حرفه ای همچنان دلبستگی نیکی کریمی را به ساخت فیلم های کیارستمی گونه  نشان می دهد. سوت پایان به نسبت دو فیلم قبلی نیکی کریمی " یک شب و چند روز بعد" فیلم قابل قبول تری ست اما همچنان سردرگرمی کارگردان را در انتخاب نوع و سبک فیلمسازی اش نشان میدهد. فیلمی که با نیم نگاهی مستندگونه سعی در روایت داستانی اجتماعی دارد.

عکس از خبرگزاری مهر

هیچگاه


نمی گوید دوستت دارم
اما
آفتاب ِ نگاهش
راه را روشن می کند
و با دل شوره ای
لرزان می پرسد:
چه دیر آمده ای؟

                    بهمن کاظمی- دفتر شعر تجلی احساس

عماد بهاور



نام: عماد بهاور
فعالیت: مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران، عضو هسته مرکزی پویش حمایت از خاتمی و موسوی( موج سوم)
بازداشت: بیست و دوم اسفند هشتاد و هشت( پیش از آن در تاریخ هفتم خرداد هشتاد و هشت پیش از انتخابات برای 96 ساعت بازداشت شده بود.)
اتهام: اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در نهضت آزادی
حکم: ده سال حبس قطعی، ده سال محرومیت از فعالیت های رسانه ای

- با وجود گذشت بیش از چهار صد و هفتاد و پنج روز از بازداشت عماد بهاور اما تا به امروز از حق استفاده از مرخصی محروم بوده است.

- جعفر پناهی: عماد بهاور، جوان پاک سرزمین من
- عماد بهاور: جز ابراز عشق اعترافی برای بازجویان ندارم
- مادر عماد بهاور: حکم ظالمانه ده سال زندان را بازجو در زمان زندان تعیین کرده بود
- نامه عماد بهاور به همسرش
- یادداشت محمد نوری زاد برای عماد بهاور

پیش ترها:
- شیوا نظرآهاری
- ابوالفضل عابدینی
- بهاره هدایت
- سید علیرضا بهشتی شیرازی
- شبنم مددزاده
- بهروز جاوید تهرانی
- عاطفه نبوی
- ضیاء نبوی
- مهدیه گلرو
- منصور اسانلو
- هنگامه شهیدی
- احمد زیدآبادی
- مسعود باستانی
- علی ملیحی
- حشمت الله طبرزدی
- محسن صفایی فراهانی
- کیوان صمیمی  
- مجید دری 
- بهمن احمدی امویی
- نسرین ستوده

اینجا بدون من


"" دیگه به اون خونه بر نمی گردم. این تنها چیزیه که مرز واقعیت و خیال رو واسم مشخص می کنه""

فیلم با سفر احسان - صابر ابر- شروع می شود. احسانی که مردد میان رفتن و ماندن مانده است. رفتن و رسیدن به رویای نویسندگی ای که در سر دارد و ماندن و رسیدگی به مادر و خواهری که معلول است.

اینجا بدون من، سومین فیلم بهرام توکلی حکایت خانواده سه نفره ای ست که مدام در حال انکار واقعیت زندگی ای هستند که در آن به سر می برند. احسان پسر خانواده روزها کارگر ساده انبار یک کارخانه است و شبها خیره و مبهوت پرده عریض سینماها " رویاهایش" را در قالب شخصیت های فیلم هایی که می بیند به تصویر می کشد.
یلدا - نگار جواهریان- دختری که معلول است و برای فرار از نگاه های ترحم آمیز مردم از اجتماع گریزان است و خود را در خانه محبوس کرده است و تنها دلخوشی اش جمع کردن مجسمه های شیشه ای کوچکی ست که با وسواس آنها را هر روز میشوید و با آنها حرف می زند.
و مادر - فاطمه معتمد آریا- زنی که بعد از ترک مرد زندگی اش به آرزوی خوشبختی بچه هایش دل خوش مانده است و معلولیت دخترش را مدام انکار می کند و در رویاهایش یلدایی را به تصویر میکشد که ازدواج کرده و بدون نیاز به در دست داشتن عصا درحالیکه بچه اش را در آغوش دارد در خانه راه می رود.
اما همه این ها رویا و تخیلی ست که هیچ گاه در واقعیت تحقق نخواهند یافت و تنها راه " خلاصی از اینهمه " بدبختی"  به گفته احسان مرگ است. جایی که احسان بعد از شنیدن خبر نامزد داشتن رضا و بدحال شدن یلدا به مادرش می گوید تنها راه خلاصی از این همه بدبختی این است که یک شب بعد از خوردن یک شام مفصل تمام درزهای در و پنجره ها را بگیریم و یک نفرمان شیر گاز را باز کند و  بعد راحت بگیریم بخوابیم.

اینجا بدون من، فیلم خوبی ست. باوجود اینکه تعریف و تمجید از آن بسیار شنیده بودم اما دیدن آن برایم غافلگیر کننده و لذت بخش بود. تنها ایراد آن به نظرم پایان بندی فیلم است. به شخصه دوست داشتم سکانسی که احسان - صابر ابر-  در ترمینال است و پشت به دوربین می کند و میگوید : دیگر به آن خانه بر نمیگردم؛ آخرین سکانس فیلم می بود و تماشاگر با تلخی داستان و این حقیقت که در زندگی برخی از آدم ها اساساً " رویا" و " تحقق آنها"  جایی ندارد، مواجه می گشت اما بهرام توکلی شاید برای همراهی بیشتر مخاطبین در بخش پایانی فیلم تحقق آرزوهای خانواده را با فضای رنگی و آدم های خوشحال به تصویر می کشد که در حقیقت رویایی ست که احسان برای خانواده و آینده اش در سر می پرورانده است. یلدایی که با رضا ازدواج کرده و بدون عصا در خانه راه می رود. مادری که نوه اش را در آغوش می کشد و احسانی که از شادمانی خانواده خود خوشحال است. هرچند توکلی بعد از به تصویر کشیدن خوشبختی خانواده با ثابت نگاه داشتن دوربین بر چهره شادمان احسان که یکباره به بهت و غم تغییر می یابد، مرزی میان " حقیقت" و " رویا" های احسان ترسیم میکند. احسانی که برای فرار از " حقیقت سیاه زندگی" اش که از پدر برایش به ارث مانده، تن به سفری میدهد که پایانش را نمی داند.