اگر من جای لیلی رشیدی بودم، حتماً نمایش «اسمم» را بهتمامی
زنانیتقدیم میکردم که آرزوها، رؤیاها و خواستههایشان قربانی به ثمر رسیدن آرزوهای
همسران و بچههایشان میشوند. زنانی که شاید هیچ «اسم» ی از آنها بر قاب افتخارات
مردانی که جایگاه خود را مدیون گذشت همین زنان هستند، وجود نداشته باشد.
نمایش «اسم»
به کارگردانی لیلی رشیدی، با ورود «بابو» که در حال تدارک میهمانی
است شروع میشود. میهمانها یکبهیک از راه میرسند و بابو با لبخندی به روی لب
مدام در حال رفتوآمد به آشپزخانه و سالن پذیرایی است. جایی که شوهرش که استاد
دانشگاه است در حال بحث های روشنفکرانه است با بقیه مردهای میهمان. مردی که گویی میخواهد
یکتنه کل دنیا را نجات دهد اما از درک مشکلات و خواستههای همسرش عاجز است. نمایش
حولوحوش انتخاب «اسم» برای کودکی که درراه است شروع میشود و همین موضوع بهظاهر
ساده، بستری میشود برای به چالش کشیدن «روابط و پیوندهای خانوادگی» که همچون غل و
زنجیر انسان ها را به بند کشیدهاند. خشمها و کینهها سرباز میکنند. رازها یکبهیک
برملا میشوند. «بیاعتمادی» که در پس «ساختار فریبنده نهاد خانواده» پنهانشده
است؛ همچون خورشیدی پنهان پشت ابرها، بیرون میآید و حقیقت حضورش را در روابط تکتک
افراد خانواده به نمایش میگذارد.
پیر (با بازی داریوش موفق) نماد افراد روشنفکر است در جوامع
امروزی. افرادی سردرگم که گویی بین سطر سطر کتابها و اصطلاحات دهنپرکن گمشدهاند و میخواهند تمامی سردرگمیهایشان
را به گردن افراد دیگر جامعه بیندازند. ونسان (با بازی خوب حسن معجونی) نماد افراد
ثروتمند و قدرتمند است در دنیای امروز. افراد تازه به دوران رسیدهای که سوار بر ماشینهای
شاسیبلندشان از کوچههای تنگ و باریک شهر میگذرند و با نگاهی تحقیرآمیز و «هیتلرمآبانه»
همهچیز و همهکس را به سخره میگیرند و در زیر پای خود له میکنند.
و بالاخره بابو (با بازی خوب لیلی رشیدی) نماد زنانی است که با اصطلاحات فریبندهای چون «کانون گرم خانواده»، «نقش مقدس مادری و همسری»
در چهاردیواری خانههایشان حبس شدهاند. زنی که بعد از برملا شدن راز مادرش فرانسوا
که تمامی «کلیشههای زن خوب بودن» را شاید از او یاد گرفته است (در ابتدای نمایش میبینیم
که بابو تلفنی از مادرش دستور پخت غذایی مراکشی را میگیرد) طغیان میکند و
پیشبندی را که درکل نمایش به همراه دارد را باز میکند و به روی میز میاندازد و میگوید
که میخواهد برود برای چند روزی راحت و با خیال آسوده بخوابد. خواب راحتی که سالها
از داشتنش به دلیل نقشهایی که به او تحمیلشده است، محروم بوده است.
«اسم» نمایش قابلتأملی است. نمایشی که بهخوبی در قالب نهاد
خانواده، آسیبپذیری ارتباطهای اجتماعی دنیای امروز را به تصویر میکشد. طراحی
صحنه از سالن پذیراییای تشکیلشده است که به آشپزخانه و اتاقخواب بچهها منتهی میشود.
دو مکانی که شخصیتهای نمایش با رفتن به آنها از چشم مخاطبین پنهان و به حاشیه
رانده میشوند. انتخابی هوشمندانه از مکانهای حاشیهای که بسیاری از زنان در خانه
بیشترین زمان خود را در آن میگذرانند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر