برای آمنه و آرزوهایش که در کمتر از چند ثانیه همه سوختند.


حتماً شما هم داستان تلخ و غم انگیز" آمنه بهرامی" را شنیده اید. دختر جوانی که قربانی کینه و انتقام خواستگار سابقش شده است. مجید ، پسری که از آمنه جواب رد شنیده است، در آبان سال هشتاد و سه یک پارچ اسید را بر صورت و دست های آمنه می پاشد و فرار میکند. تمام آرزوهای دختر جوانی که در عصر یک روز پائیزی از محل کار خود بازمیگشت، در کمتر از چند ثانیه می سوزد و تبدیل به خاکستر میشود. چشم چپ آمنه، در تهران به علت سوختگی و جراحات زیاد، تخلیه شده و آمنه به امید حفظ بینائی چشم راستش به کلینیک چشم پزشکی در بارسلونای اسپانیا فرستاده میشود. به گزارش واشنگتن پست و مصاحبه ای که با آمنه و خانواده اش داشته است؛ از آنجائیکه آمنه بیمه نبوده ، محمد خاتمی رئیس جمهور وقت، شخصاً بخش عمده هزینه های درمان او را به عهده میگیرد و قول میدهد که دولت او باقی هزینه های را نیز پرداخت کند. اما با روی کار آمدن دولت نهم، پرداخت هزینه های پزشکی و هزینه های مسکن او در بارسلونا متوقف میشود و همین امر موجب بیرون کردن آمنه از محل سکونتش شده، اما گویا آمنه با کمک دولت و مردم اسپانیا و ایرانی های مقیم اسپانیا یا دیگر کشورها، توانسته است، هزینه معالجاتش را بپردازد. آمنه در اسپانیا هفده بار جراحی پلاستیک میشود و برای حفظ بینایی چشم راستش بارها از ناحیه چشم نیز مورد عمل جراحی قرار می گیرد. امروز درخبرها خواندم که آمنه به ایران بازگشته است و متأسفانه معالجات صورت گرفته برچشمان او موفقیت آمیز نبوده و آمنه برای همیشه بینائی هر دو چشم خود را از دست داده است. او به ایران بازگشته و گفته است می خواهد هرچه زودتر شاهد اجرای حکم صادر شده برای مجید باشد. دادگاه حکم به قصاص داده و قرار است پنج قطره از همان ماده شیمیائی به عنوان مجازات در هریک از چشمان فرد مهاجم ریخته شود. اما از آنجائی که دیه دو چشم معادل با دیه کامل است و بنا به قوانین فعلی، دیه زن نصف مرد است، آمنه برای اجرای حکم باید تفاضل دیه را به حساب دولت واریز نماید. معاون دادستان تهران درارتباط با اجرای این مجازات گفته است: اگر تبلیغات، در مورد نحوه مجازات مهاجمان اسیدپاشی صورت بگیرد، باعث خواهد شد از بروز چنین جرایمی در آینده جلوگیری شود.

نمی خواهم در مورد آمنه و تصمیمی که گرفته است، قضاوت کنم. یعنی اصلاً حق چنین قضاوتی را به خود نمیدهم. نه جای آمنه بوده ام و نه حتی لحظه ای شریک در عذابی که در این چندسال کشیده است. نمیدانم اگر جای او بودم با کسیکه قصر آرزوهایم را با خودخواهی احمقانه اش تبدیل به ویرانه ای تاریک ساخته است، چه می کردم! چه تاوانی را برای " مجید" سزاوار میدیدم، هنگامی که می فهمیدم برای همیشه از لذت دیدن عزیزانم محروم شده ام. . . اما میدانم حکم صادره به همین زودی ها اجرا خواهد شد و مجید هم به دنیای تاریکی که برای آمنه رویاهایش ساخته است، قدم خواهد گذاشت و این را هم خوب میدانم که علیرغم اجرای این حکم و احکامی از این دست، نه آمنه آخرین قربانی اسیدپاشی خواهد بود، نه مجید آخرین مهاجمی که افسارگسیخته احساسات کودکانه اش، او را به سمت شعله های انتقام می کشاند.

2 نظرات:

رونیک گفت...

سلام
هیس به کسی نگی هان ما اینجا همه غریبه ایم اینجا کشور فلسطین ولبنان وما چه حقی داریم که از سوی دولت بهمون کمک بشه !!!
فلسطین ولبنان ونزویلا رو عشقه ایران وایرانی رو بی خیال !!!
پایدار باشی
از آقایون توقعی بیش از این نمیره کی به فکر مردمشه ...

پیر فرزانه گفت...

در این مواقع بعنوان یک ناظر خارجی هیچ قضاوتی نمی توان کرد. اما از صمیم قلب آرزومندم که روزی برسد که از دلهای همه ی ما تخم کینه ریشه کن شود . آنوقت نه مجیدی خواهد بود که اسید بپاشد و نه آمنه ای که بخواهد انتقام بگیرد.به امید آن روز

ارسال یک نظر