گرسنگی




فیلم گرسنگی " استیو مک کوئین " درباره شش هفته آخر زندگی " بابی سَندز" مبارز ارتش جمهوری خواه ایرلند است. بابی سندز که به خاطر مبارزه با اشغالگران انگلیس به چهارده سال سال زندان محکوم شده است؛ در سال هزار و نهصد و هشتاد و یک در اعتراض به رفتارهای وحشیانه و ظالمانه با زندانیان سیاسی دست به اعتصاب غذا زد. از ماه مارس هزار و نهصد و هفتاد و شش دولت بریتانیا قانون تمایز زندانیان سیاسی از سایر مجرمان را لغو نمود و در طول فیلم مدام این جمله را می شنویم که " چیزی به نام حقوق سیاسی در زندان وجود ندارد " . سرانجام سندز" در شصت و ششمین روز از اعتصاب غذایش، در بیست و هفت سالگی جان خود را از دست داد.
نمایش فیلم در جشنواره کن دو هزار و هشت با انتقاد جمعی از چهره های سیاسی نظیر"جفری دانلدسن" نماینده مجلس ایرلند و " ریچارد اوریو " سخنگوی مطبوعاتی زندانیان ارتش جمهوری خواه ایرلند در زمان مرگ سندز، همراه بود. آنها معتقد بودند که از " اعتصاب غذا" نباید یک نماد هنری ساخت.
فیلم پر است از صحنه های خشن. زد و خوردهایی که بین زندانیان و زندانبانان خشن رخ میدهد. مک کوئین در مصاحبه ای گفته است که زندانیان و زندانبانان فیلمش به یک اندازه خشمگینند و خشن. آنها در نبردی فرسایشی هرروز در مقابل هم صف آرایی میکنند. زندانیان معترضی که برای رسیدن به خواسته های خود مدام مشت و لگد می خورند. زندانبانی که دست هایش به خاطر ضربه هایی که به زندانیان زده است، همیشه زخمی ست و برای فرو نشاندن درد ِ دست هایش مجبور است آنها را در آب سرد فرو کند. اما به جرأت می توان سکانس نفس گیر هفده دقیقه ای بدون کات گفتگوی کشیش با بازی لیام کانینگهام و بابی سندز با بازی مایکل فاسبندر را سکانس طلایی فیلم دانست. جایی که کشیش سعی میکند سندز را از اعتصاب غذا باز دارد. در طول هفده دقیقه دوربین ثابت است و هیچ حرکتی ندارد. کشیش اعتصاب غذا را نوعی خودکشی میداند اما سندز می گوید که زندگیش تمام دارایی امروزش است و آزادی تمام آنچه به زندگیش معنا میدهد. و برای رسیدن به آزادی که حق اوست حاضر است از زندگی که به او بخشیده شده است، چشم بپوشد.

پی نوشت: در طول فیلم سکانسی ست که دکتر برای پدر و مادر بابی سندز شرح میدهد که اعتصاب غذا چه طور تأثیرش را بر بدن فرد اعتصاب کننده میگذارد: بعد از یک هفته رفته رفته جگرسیاه، کلیه ها و لوزالمعده شروع به از کار افتادن می کنند. به خاطر دریافت نکردن کافی کلسیم، فشردگی و تراکم استخوان ها کم می شود. به علت عدم تغذیه مناسب، ماهیچه های قلبی ضعیف می شوند و هر لحظه امکان سکته و ایست قلبی وجود دارد. بطن هفتاد درصد از حالت نرمال خود کوچکتر می شود. قند خون پایین آمده و به خاطر کافی نبودن انرژی ماهیچه ها دچار ضعف و لرزش می شوند. دیواره روده و معده نازک شده و خونریزی های داخلی شروع می شوند و به طور طبیعی همه ارگان های بدن تحت تأثیر قرار می گیرند تا نهایتاً از کار می افتند.

پی نوشت: گرسنگی را همان دوساله پیش دیده بودم. اما امروز دوباره به تماشای آن نشستم تا فراموش نکنم در زیر آسمان همین شهری که زندگی میکنم، کمی آنطرف تر بابی سندز هایی هستند که برای رسیدن به " آزادی و حقوق اولیه" ای که دارند از " زندگی " که تمام دارایی این روزهایشان در زندان هست، گذشته اند.

0 نظرات:

ارسال یک نظر