اگر در برهوت امروز سینمایمان که پرشده از افراطی ها و اخراجی ها و لج و لجبازی ها ،به دنبال فیلمی معقول می گردید دیدن "چهل سالگی" علیرضا رئیسیان به شدت توصیه می شود.
"چهل سالگی" حکایت رسیدن انسان ها به میانسالی ست. زمانیکه گذشته ات پر از آرزوهای دست نیافتنی و برباد رفته است و امروزت پرشده از کسالت و دلزدگی.
" نگار" زنی ست میانسال که دریای طوفانی و مَواج جوانی اش را پشت سر گذاشته و در کنار " فرهاد" ِ زندگی اش به ساحل امن زندگی مشترکشان رسیده است. خانواده ای به ظاهر خوشبخت با دخترکی ده ساله که رازدار پدر و مادر است. شغلی آبرومند. شوهری که هنوزعاشق است. زندگی آرام، اما کسالت بار ِ او که به گفته اش: دیگر اتفاقات روزمره اش را از حفظ است با بازگشت " کوروش کیان" عشقی که در بیست سالگی به خاطره ها سپرده شده است، دوباره پرتلاطم می گردد.
"فرهاد" کارگزار امروز بورس و قاضی و بازجوی دیروز ِ نگار که زمینه را برای رفتن کوروش و جدایی آنها فراهم کرده است .بعد از بیست سال و مطلع شدن از بازگشت کوروش کیان، در دادگاهی که خود بر پا کرده است به انتظار صدور حکم می نشیند. فرهاد برای دخترک ده ساله اش که تنها همدم اوست، قصه عشق خود به نگار را در قالب حکایت " پادشاه و کنیزک" مثنوی معنوی تعریف می کند. اینکه روزی روزگاری پادشاهی در راه رفتن به شکار دلباخته دختری زیبا می شود و او را به قصر میآورد و برای آرمش دخترک هر کاری می کند اما دخترک دل در گرو عشق زرگری دارد و هرروز بیمار و رنجور تر از قبل می شود تا اینکه پادشاه تصمیم می گیرد دخترک را به عشق گذشته اش برساند و...
" کوروش کیان" عاشق دیروز که برای رسیدن به بلندپروازی هایش به پاریس مهاجرت کرده است و بیست سال بعد در هیبت رهبر ارکستر معروفی باز می گردد تا کنسرتی را در ایران برپا کند که از قضا نگار تمدن، برگزار کننده آن است. نگار همان دخترک دانشجوی موسیقی و نوازنده ویولن سلی که حتی در فاصله گذاری نت هایش هم به دنبال صدا های زیبا می گشت.
"چهل سالگی" بر اساس رمانی با همین عنوان توسط مصطفی رستگاری به صورت فیلمنامه سینمایی در آمده است. قصه زنی که در میانسالی و دلزدگی از روزمرگی هایش با بازگشت عشق گذشته اش رو برو می شود. " رئیسیان" گذشته را به صورت متقاطع از نگاه نگار، فرهاد و کیان روایت می کند و در این روایت نیم نگاهی هم به حکایت " پادشاه و کنیزک" مثنوی معنوی مولوی دارد. موسیقی " کریستف رضاعی" در روایت داستان عاشقانه ای که نقش های اصلی اش دل در گرو آن دارند، نقش محوری دارد. دنیای نگار و کیان پراست از موسیقی های کلاسیک و اجراهای آنچنانی که مخاطبانی رنگارنگ را می طلبد اما فرهاد همچنان دل به تصنیف های قدیمی و پرخاطره اش سپرده است. فیلمبرداری " محمود کلاری"، بازی های کنترل شده " لیلا حاتمی " با نگاه های غمگینی که نشانگر خستگی و دلزدگی اوست و چشمان مضطرب و نگران و همیشه پراشک " محمدرضا فروتن" ، تدوین هوشمندانه " هایده صفی یاری" که از کند شدن ریتم این ملودرام جلوگیری کرده است همه و همه از " چهل سالگی " فیلمی شایسته و در خور تقدیر ساخته اند. فیلمی که به اعتقاد من ارزش دیدن برای بار دوم و سوم را هم دارد.
"چهل سالگی" حکایت رسیدن انسان ها به میانسالی ست. زمانیکه گذشته ات پر از آرزوهای دست نیافتنی و برباد رفته است و امروزت پرشده از کسالت و دلزدگی.
" نگار" زنی ست میانسال که دریای طوفانی و مَواج جوانی اش را پشت سر گذاشته و در کنار " فرهاد" ِ زندگی اش به ساحل امن زندگی مشترکشان رسیده است. خانواده ای به ظاهر خوشبخت با دخترکی ده ساله که رازدار پدر و مادر است. شغلی آبرومند. شوهری که هنوزعاشق است. زندگی آرام، اما کسالت بار ِ او که به گفته اش: دیگر اتفاقات روزمره اش را از حفظ است با بازگشت " کوروش کیان" عشقی که در بیست سالگی به خاطره ها سپرده شده است، دوباره پرتلاطم می گردد.
"فرهاد" کارگزار امروز بورس و قاضی و بازجوی دیروز ِ نگار که زمینه را برای رفتن کوروش و جدایی آنها فراهم کرده است .بعد از بیست سال و مطلع شدن از بازگشت کوروش کیان، در دادگاهی که خود بر پا کرده است به انتظار صدور حکم می نشیند. فرهاد برای دخترک ده ساله اش که تنها همدم اوست، قصه عشق خود به نگار را در قالب حکایت " پادشاه و کنیزک" مثنوی معنوی تعریف می کند. اینکه روزی روزگاری پادشاهی در راه رفتن به شکار دلباخته دختری زیبا می شود و او را به قصر میآورد و برای آرمش دخترک هر کاری می کند اما دخترک دل در گرو عشق زرگری دارد و هرروز بیمار و رنجور تر از قبل می شود تا اینکه پادشاه تصمیم می گیرد دخترک را به عشق گذشته اش برساند و...
" کوروش کیان" عاشق دیروز که برای رسیدن به بلندپروازی هایش به پاریس مهاجرت کرده است و بیست سال بعد در هیبت رهبر ارکستر معروفی باز می گردد تا کنسرتی را در ایران برپا کند که از قضا نگار تمدن، برگزار کننده آن است. نگار همان دخترک دانشجوی موسیقی و نوازنده ویولن سلی که حتی در فاصله گذاری نت هایش هم به دنبال صدا های زیبا می گشت.
"چهل سالگی" بر اساس رمانی با همین عنوان توسط مصطفی رستگاری به صورت فیلمنامه سینمایی در آمده است. قصه زنی که در میانسالی و دلزدگی از روزمرگی هایش با بازگشت عشق گذشته اش رو برو می شود. " رئیسیان" گذشته را به صورت متقاطع از نگاه نگار، فرهاد و کیان روایت می کند و در این روایت نیم نگاهی هم به حکایت " پادشاه و کنیزک" مثنوی معنوی مولوی دارد. موسیقی " کریستف رضاعی" در روایت داستان عاشقانه ای که نقش های اصلی اش دل در گرو آن دارند، نقش محوری دارد. دنیای نگار و کیان پراست از موسیقی های کلاسیک و اجراهای آنچنانی که مخاطبانی رنگارنگ را می طلبد اما فرهاد همچنان دل به تصنیف های قدیمی و پرخاطره اش سپرده است. فیلمبرداری " محمود کلاری"، بازی های کنترل شده " لیلا حاتمی " با نگاه های غمگینی که نشانگر خستگی و دلزدگی اوست و چشمان مضطرب و نگران و همیشه پراشک " محمدرضا فروتن" ، تدوین هوشمندانه " هایده صفی یاری" که از کند شدن ریتم این ملودرام جلوگیری کرده است همه و همه از " چهل سالگی " فیلمی شایسته و در خور تقدیر ساخته اند. فیلمی که به اعتقاد من ارزش دیدن برای بار دوم و سوم را هم دارد.
2 نظرات:
فیلم خوب بود
برای یک بار دیدن
داستان هم خوب بود و کاملا مشخص بود به سبک یک رمانی تهییه شده است
بیان محدودیت های 20 سال پیش هم کمی با جرات بوده
و همچنین بیان احساساتی که در این سنین به هر انسانی که به زندگی و حس زندگی کردن ارزش می دهد.
چیزی که اول فیلم جلب توجه میکرد:
"داستان اول مثنوی به روایت امروز"
فیلم خوبی بود
ارسال یک نظر