ای روز بــرآ که ذره ها رقص کنند/ آن کس که از او چرخ و هوا رقص کنند
جان ها ز خوشی بی سر و پا رقص کنند/ در گوش تو گویـم که کـجا رقص کنند ( مــولانا)
جان ها ز خوشی بی سر و پا رقص کنند/ در گوش تو گویـم که کـجا رقص کنند ( مــولانا)
شاهزاده ای سوار براسب، به دنبال غزالی تیزپا به قلب صحرا میزند. شاهزاده ناپدید میشود و چند روز بعد درحالیکه به عمق برکه ای خیره شده است پیدا میشود. شاهزاده حقیقت روح خود را در عمق آب میبیند و عاشقانه با آن به صحبت می نشیند.
پیرمردی درویش مسلک و نابینا به همراه نوه خود " ایـشتار" برای رفتن به جشنی در صحرا طی طریق میکنند. جشنی که مختص به دراویش است و هرشش سال یکبار میهمانان ِ خاص خود را دارد. میهمانانی که از زمان و محل برگزاری جشن بی خبرند.
پسری جوان بنام " زیـد" با صدایی خوش در صحرا آواز میخواند. زیـد عشقی گمشده دارد بنام " نـور". دخترکی سیاه پوش که در سپیده دم وصال برای یافتن پدرگمشده خود، زید را ترک کرده است.
هرکس در این صحرا، گمشده ای را می جوید و برای رسیدن به آن تمام سختی های راه را برخود هموار می کند.
سرانجام جشن آغاز میشود. همه عاشقان در شهری که محل تجمع دراویش است گرد هم می آیند. هرکس به شیوه و طریق ِخود رسیدن به معشوق را به جشن می نشیند. پیرمرد خود را برای وصال معبود آماده می سازد. زیـد، نورش را درحالیکه ملبس به لباس سفید بر بلندای شهر آواز می خواند، می یابد.
" بابا عزیز" یا " شاهزاده ای که روح خود را تماشا کرد"، توسط " ناصر خمیر" کارگردان تونسی تبار در سال 2005 و براساس زندگی واقعی " ابراهیم ادهم" عارف و صوفی بزرگ قرن دوم هجری ساخته شده است. فیلم محصول مشترک ایران، فرانسه، آلمان و تونس و انگلستان است که در دسته فیلم های عرفانی یا آنچه که امروز در سینمایمان به معناگرا شهرت دارد، قرار میگیرد. ناصر خمیر برای ساختن فیلمش پا را از خطوط قرمز رایج در سینمای ایران فراتر میگذارد. زنان در فیلم او میرقصند. می خوانند. معاشقه میکنند. صدای زیبا و دلنشین آواز " غزل شاکری" در طول فیلم شنیده می شود البته به تنهایی و بی هیچ هم خوانی.
فیلمبرداری محمود کلاری و موسیقی آرمند آمار از " بابا عزیز" فیلم در خور و شایسته ای ساخته است. فیلم را می توان باوجود فیلمنامه نه چندان یکپارچه آن، به لطف همین موسیقی و تصاویر عالی ای که محمود کلاری ثبت کرده است، تا انتها دید و لذت برد. " بابا عزیز" را می توان دید به خاطر به تصویر کشیده شدن روزهای آخر" ارگ بم" پیش از آنکه زلزله از آن خرابه ای بسازد. جشن مخصوص دروایش در ارگ بم و باحضور گروه های موسیقی از کشورهای مختلف برگزار شده است. " بابا عزیز" از تصوف می گوید و اینکه تصوف مرز نمیشناسد، زبان واحد ندارد و به فرهنگ خاصی وابسته نیست. پیرمرد فارسی حرف میزند. زید عربی و دخترک گاهی عربی و گاهی فارسی.
پی نوشت: بخشی از موسیقی فیلم را می توانید از اینجا بشنوید. همچنین قطعه دیگری از موسیقی فیلم بنام " ایشتار " را و صدای بی نظیر کمانچه اش رامی توانید از اینجا دانلود کنید.
2 نظرات:
سلام ،همپوسته ای سابق. :)
وبلاگ قبلی من،هم پوسته اش همین بود که خیلی دوستش داشتم ، ----> http://lingu1.blogspot.com/
اما باباعزیز ، را هنوز دستنداده ببینم ، یعنی دیویدیاش را ندارم، اما جزو فیلمهایی است که ساندترکاش را شنیدهام و حسابی دلباخته اش شدهام و زمانیکه ببینمش تصویر کلی با توجه به موسیقی بینظیر هنرمندان بومی مناطق مختلف برای خودم ساختهام. اگر دیدمش در همین روزها ، نظرم را راجعبه خود فیلم هم میگویم.
راستی ، یادم رفت بگویم قطعه «زن در مسجد» را از همین ساندترک خیلی خیلی دوست دارم.
ارسال یک نظر