در 19 نوامبر 1957، گروهی بازیگر ِ نگران آماده میشدند تا
در مقابل تماشاگران به صحنه بروند. بازیگران، اعضای کارگاه بازیگری سن فرانسیسکو
بودند. تماشاگران از هزار و چهارصد تن زندانی سن کوئنتین تشکیل شده بودند. بعد از
1913 که سارا برنار در آن زندان به روی صحنه رفته بود، هیچ نمایش زندهی دیگری در
آنجا اجرا نشده بود. حالا، بعد از چهل و چهار سال، در انتظار گودو نوشتهی ساموئل
بکت، عمدتاً به این دلیل که بازیگر زن نداشت، برای اجرا در آنجا انتخاب شده بود.
عجیب نبود که بازیگران و کارگردان، هربرت بلاو، نگران
باشند. چطور باید نمایشی مبهم و روشنفکرانه را، که در میان بسیاری از تماشاگران با
فرهنگ اروپای غربی غوغا به پا کرده بود، در برابر گروهی از خشنترین تماشاگران
دنیا به روی صحنه میبردند؟ هربرت بلاو تصمیم گرفت تماشاگران سن کوئنتین را برای آنچه
قرار بود اجرا شود آماده کند. او روی صحنه رفت و رو به سالن تاریک و مملو از جمعیت
کرد؛ سالن آکنده از چوبکبریتهای افروختهای بود که زندانیها بعد از روشن کردن
سیگار از روی شانههایشان پرت میکردند. بلاو نمایش را با یک قطعه موسیقی جاز
مقایسه کرد که «باید به آن گوش کرد و دید چه چیزی در آن پیدا میشود.» او آرزو کرد
که نمایش در انتظار گودو نیز، مثل همان قطعهی موسیقی، برای هریک از تماشاگران
معنایی شخصی داشته باشد.
پرده کنار رفت. نمایش شروع شد. و آنچه تماشاگران با فرهنگ
پاریس، لندن و نیویورک را سردرگم کرده بود، بلافاصله برای تماشاگران زندانی قابل
فهم شد. همانطور که نویسندهی «یادداشتهای شب افتتاحیه» در روزنامهی زندان،
اخبار سن کوئنتین نوشت:
سه مرد ورزیده با عضلات برجسته... همهی سی صد کیلو وزنشان
را در راهرو جای داده و منتظر دخترها و نمایشی خندهدار بودند. وقتی این اتفاق
نیفتاد، همه شنیدند که آنها از کوره در رفتهاند و میخواهند به محض خاموش شدند چراغها
از سالن در بروند. آنها یک اشتباه کردند. دو دقیقه از نمایش را تماشا کردند و به
آن گوش دادند. و بعد ماندند. وقتی رفتند که نمایش تمامشده بود. همه تکان خورده
بودند...
خبرنگار کرونیکل که در آنجا حضور داشت متوجه شد که فهم
نمایش برای زندانیها دشوار نیست. یکی از زندانیها به او گفت: «گودو جامعه است.»
دیگری گفت: «او دنیای بیرون است.» از قول معلمی که در آنجا زندانی بود نقل شده که:
«اینها معنی انتظار را میدانند... و میدانند که اگر گودو بالاخره میآمد، فقط مایهی
ناامیدی بود.»
تئاتر ابسورد/ نوشته مارتین اسلین/ ترجمه مهتاب کلانتری و
منصوره وفایی/ انتشارات کتاب آمه سال 88
0 نظرات:
ارسال یک نظر