لطفاً مزاحم نشوید.



زن با عینک آفتابی پهن در اتاق پرو جلوی آئینه ایستاده است. صدای صحبت های مرد با دو زن علاقه مند به گویندگی در تلویزیون از پشت در اتاق شنیده میشود. زن دست برده و عینک را از چشمان خود بر میدارد و به کبودی زیر چشمانش نگاه میکند. صدای مرد با دو زن که می خواهند با آقای مجری تلویزیون عکس بیندازند همچنان از پشت در شنیده می شود.

" لطفاً مزاحم نشوید" اولین فیلم مستقل محسن عبدالوهاب، روایت سه داستان کوتاه از زندگی روزمره مردم پایتخت نشین است که عبدالوهاب همانند حلقه های زنجیر آن سه داستان را به هم وصل کرده است.
داستان اول حکایت مرد روزنامه نگاری ست که به خاطر تعطیلی روزنامه ای که در آن کار می کرده به مجری گری مسابقه تلویزیونی ای بنام " یک سبد ستاره" روی آورده است. مرد که هرروز در برنامه تلویزیونی اش شعار و پیام اخلاقی میدهد، در خانه همسر خود را کتک میزند و برای توجیه کار خود می گوید که از قدیم الایام همه مردها زن های خود را کتک میزده اند قبلاً در خیابان و جلوی چشم مردم اما امروز در خانه. زن هم برای اینکه درس فرهنگی به مرد بدهد به کلانتری رفته و از شوهر مشهور خود شکایت میکند.
روایت دوم: داستان روحانی شهرستانی ست که در تهران دفتر ازدواج و طلاقی به راه انداخته است. اما روحانی ساده دل - با بازی هدایت هاشمی- به جای ثبت ازدواج و طلاق و خواندن صیغه محرمیت و گرفتن پول، مدام ارباب رجوع هایش را درس اخلاقی میدهد تا جائیکه آبدارچی دفترخانه به او میگوید اگر می خواستی نصیحت و موعظه کنی باید میرفتی مسجد نه اینکه دفترخانه راه بیندازی.
قصه سوم: حکایت زوج مسنی ست که در خانه ای دو طبقه تنها زندگی میکنند. مردی جوان با بازی حامد بهداد که خود را تعمیرکار تلویزیون معرفی میکند به خانه آنها وارد میشود. اما مرد جوان که به علت ترک همسرش دختر شیرخواره خود را نیز به همراه دارد مجبور میشود از پشت میله های حفاظ خانه، تلویزیون را تعمیر کند چون پیرمرد و پیرزن به او اعتماد نکرده و در خانه را به رویش باز نمیکنند.

فیلم، تصویر ساده ای ست از زندگی مردمان پایتخت نشین و بیان مشکلات آنها که عبدالوهاب با درونمایه طنز آنها را به تصویر می کشد. لطفاً مزاحم نشوید، فیلم پیچیده ای نیست، روایتی ست از روزمره گی ها و آنچه هرروز در کلان شهری چون تهران نظاره گر آن هستیم.

پی نوشت: گویا از ششم آبان تصویر فوق که یکی از بیلبوردهای فیلم " لطفاً مزاحم نشوید" هست را از سطح شهر جمع کرده اند و پس از تذکر حوزه علمیه اصفهان نیز این بیلبورد از سطح شهر اصفهان نیز جمع آوری شده است. من که متوجه اشکال شرعی و عرفی که لابد جایگاه روحانیت را دراین تصویر به خطر انداخته است نشدم.

1 نظرات:

ناشناس گفت...

سلام آبجی
ياد فيلم‌های کوتاه افتادم. کاش برنامه منظمی هم برای نمايش فيلم‌های کوتاه وجود داشته باشه.

داداشت علی

ارسال یک نظر