چند روزی هست که تصویر فوق در بسیاری از وبلاگ ها و سایت های خبری منتشر شده است. عایشه دختر 18 ساله افغان، که در کودکی تن به ازدواجی تحمیلی داده؛ به خاطر آزار و اذیت های شوهر و خانواده اش و برای حفظ جانش، از خانه فرار کرده است. دادگاه طالبان برای متنبه کردن او، حکم به بریدن گوش ها و بینی او میدهد. برادرشوهر او را محکم نگه می دارد و شوهر عایشه گوش ها و بینی اش را می برد.
این تصویر اولین بار برروی جلد هفته نامه پرمخاطب " تایم" منتشر شد. واکنش ها به انتشار این تصویر متفاوت بود:
گروهی انتشار این تصویر را بازی با احساسات مخاطبین و همراه کردن افکار عمومی بر لزوم ادامه حضور نیروهای امریکایی- بعد از ناکامی هایی که به گفته این افراد در افغانستان داشته اند- دانسته اند.
اما گروه دیگری به درج و انتشار این خبر نگاه " انسانی تری" داشته اند و ظلم به این دختر جوان و دخترکان و زنان رنج دیده دیگری که تعدادشان در افغانستان متأسفانه کم هم نیستند، را جدا از معادلات و بده بستان های سیاسی دانسته اند. اینکه باوجود کنار رفتن حکومت طالبان، همچنان افکار طالبانی و نگاه های غیرانسانی به زنان و دخترکان افغانی وجود دارد و هر روز قربانی می گیرد.
اما نکته دردناک برای من به شخصه، به عنوان خواننده این خبر، اجرا شدن این حکم نه به دست عوامل طالبان بلکه شوهر و برادر شوهر این دختر بی دفاع است. " تحجر و زن ستیزی" تا چه اندازه باید در لایه لایه افکار یک انسان رسوب کرده باشد که خود را مستحق اجرای همچین حکم وحشیانه ای بداند و لابد کلی هم ذوق کرده باشد ازاینکه حق این دخترک نمک نشناس را کف دستش گذاشته است!!!
متأسفانه این نگاه غیرانسانی و این نگاه مالکیتی برزنان در ایران و بین همین " خودی های" ِ مان بسیار دیده میشود. بین همین مردمی که در کوچه و خیابان هرروز میبینیمشان. چند روز پیش در جمعی، دو دختر جوان در مورد سکینه محمدی و اعتراض ها به حکم سنگسار او صحبت می کردند. خانم میانسالی علت صدور همچین حکمی را پرسید. واکنش زن بعد از شنیدن اتهام سکینه محمدی به داشتن ارتباط نامشروع با دو مرد، تأسف آور بود. زن چهره درهم کشید و به جای اعتراض به صدور حکم وحشیانه " سنگسار" ، زن ِ زناکار به گفته او را ، مستحق همچین عقوبتی دانست . متأسفانه از این دست واکنش ها کم نیستند و نمی توانیم منکر این واقعیت دردناک شویم که بسیاری از " احکام غیر انسانی" که به صورت قانونی درآمده اند، با پشتوانه بسیاری از همین افکار عمومی ست که قدرت اجرایی پیدا کرده اند. تا وقتیکه تکلیف خودمان را با احکامی نظیر " اعدام، سنگسار، قطع کردن دست و کور کردن چشم" روشن نکنیم و تا وقتیکه بسیاری ِ مان باور داشته باشیم که تقاص خون، خون است و تا زمانیکه مرد را مالک بر جسم و روح زن بدانیم و زن را ملزم به تمکین بی چون و چرا از شوهر بدانیم، نمی توانیم امیدی به اصلاح و تغییر این قوانین داشته باشیم.
چند وقت پیش، سایت " تا قانون خانواده برابر" مطلبی را تحت عنوان " به سوی قانون خانواده جایگزین" منتشر کرد با این توضیح که همه ما میدانیم به چه قوانینی اعتراض داریم و چه قوانینی را نمی خواهیم. اما چند درصدمان به این موضوع فکر کرده ایم که اگر بنا باشد تغییرات و اصلاحاتی در قوانین فعلی مان ایجاد شود، چه قوانین را به عنوان قانون جایگزین پیشنهاد می دهیم.
این تصویر اولین بار برروی جلد هفته نامه پرمخاطب " تایم" منتشر شد. واکنش ها به انتشار این تصویر متفاوت بود:
گروهی انتشار این تصویر را بازی با احساسات مخاطبین و همراه کردن افکار عمومی بر لزوم ادامه حضور نیروهای امریکایی- بعد از ناکامی هایی که به گفته این افراد در افغانستان داشته اند- دانسته اند.
اما گروه دیگری به درج و انتشار این خبر نگاه " انسانی تری" داشته اند و ظلم به این دختر جوان و دخترکان و زنان رنج دیده دیگری که تعدادشان در افغانستان متأسفانه کم هم نیستند، را جدا از معادلات و بده بستان های سیاسی دانسته اند. اینکه باوجود کنار رفتن حکومت طالبان، همچنان افکار طالبانی و نگاه های غیرانسانی به زنان و دخترکان افغانی وجود دارد و هر روز قربانی می گیرد.
اما نکته دردناک برای من به شخصه، به عنوان خواننده این خبر، اجرا شدن این حکم نه به دست عوامل طالبان بلکه شوهر و برادر شوهر این دختر بی دفاع است. " تحجر و زن ستیزی" تا چه اندازه باید در لایه لایه افکار یک انسان رسوب کرده باشد که خود را مستحق اجرای همچین حکم وحشیانه ای بداند و لابد کلی هم ذوق کرده باشد ازاینکه حق این دخترک نمک نشناس را کف دستش گذاشته است!!!
متأسفانه این نگاه غیرانسانی و این نگاه مالکیتی برزنان در ایران و بین همین " خودی های" ِ مان بسیار دیده میشود. بین همین مردمی که در کوچه و خیابان هرروز میبینیمشان. چند روز پیش در جمعی، دو دختر جوان در مورد سکینه محمدی و اعتراض ها به حکم سنگسار او صحبت می کردند. خانم میانسالی علت صدور همچین حکمی را پرسید. واکنش زن بعد از شنیدن اتهام سکینه محمدی به داشتن ارتباط نامشروع با دو مرد، تأسف آور بود. زن چهره درهم کشید و به جای اعتراض به صدور حکم وحشیانه " سنگسار" ، زن ِ زناکار به گفته او را ، مستحق همچین عقوبتی دانست . متأسفانه از این دست واکنش ها کم نیستند و نمی توانیم منکر این واقعیت دردناک شویم که بسیاری از " احکام غیر انسانی" که به صورت قانونی درآمده اند، با پشتوانه بسیاری از همین افکار عمومی ست که قدرت اجرایی پیدا کرده اند. تا وقتیکه تکلیف خودمان را با احکامی نظیر " اعدام، سنگسار، قطع کردن دست و کور کردن چشم" روشن نکنیم و تا وقتیکه بسیاری ِ مان باور داشته باشیم که تقاص خون، خون است و تا زمانیکه مرد را مالک بر جسم و روح زن بدانیم و زن را ملزم به تمکین بی چون و چرا از شوهر بدانیم، نمی توانیم امیدی به اصلاح و تغییر این قوانین داشته باشیم.
چند وقت پیش، سایت " تا قانون خانواده برابر" مطلبی را تحت عنوان " به سوی قانون خانواده جایگزین" منتشر کرد با این توضیح که همه ما میدانیم به چه قوانینی اعتراض داریم و چه قوانینی را نمی خواهیم. اما چند درصدمان به این موضوع فکر کرده ایم که اگر بنا باشد تغییرات و اصلاحاتی در قوانین فعلی مان ایجاد شود، چه قوانین را به عنوان قانون جایگزین پیشنهاد می دهیم.
2 نظرات:
واقعا چه آدم هایی پیدا میشن.حالا طرف هر کاری کرده باشه،با این حرکات که خود شخص خیلی بدتر از عمل اون طرف رو مرتکب میشه.
واقعا اون شخصی که چنین حکمی رو اجرا میکنه بویی از انسانیت برده!؟اگه واقعا اعتقاد داره به حکم الهی چرا مجازات رو به خود خدا نمیسپاره!؟
متاسفانه این روزها حاکمیت نیز در جهت القای تفکر مالکیت بر زن توسط مردان سنگ تمام می گذارد. فیلم ها وسریالهایی که تلویزیون نمایش می دهد ،از زن تصویر یک فرمانبردار و مرد را مالک بلامنازع او نشان می دهد .و جالب تر این است که همه زنان چه خانوم و چه خلاف کار وقتی در مقابل یک مرد نه چندان مرد قرار می گیرند رام ترین موجود زمین اند و جز مهربانی و ترو خشک کردن همسر نازنین یا منت کشی از دوست پسر شرور کاری از دستشان بر نمی آید.
ارسال یک نظر