زنی در برلین



اثرات مخرب باقیمانده از جنگ تنها محدود به خرابی و ویرانی های به جا مانده از توپ و تانک و خمپاره نیست . ویرانی ها آباد می شوند. شهرها دوباره از نو پا میگیرند. ساختمان ها قد علم میکنند. حکومت ها باردیگر بر سرزمین ها حکمفرمایی میکنند. اما برای التیام زخم های به جا مانده از جنگ، که بر پیکر و روح انسان ها نقش گرفته اند، حتی گذر زمان هم اثربخش نیست.
زنی در برلین، خاطرات " مارتا هیلرز" خبرنگاری ست که در زمان اشغال برلین توسط ارتش روس در برلین حضور داشته است و همانند بسیاری دیگر از زنان شهر بارها و به صورت گروهی مورد تجاوز قرار گرفته است. فیلم براساس داستانی با همین عنوان در سال 2008 توسط " مکس فربربوک" کارگردان آلمانی ساخته شد. حکایت زنان رنج دیده ای که مانند بسیاری دیگر از زنان و کودکان در نقاط دیگر دنیا قربانی چهره خشن و مردانه جنگ می شوند. وحشیانه مورد تجاوز قرار میگیرند . برای بقاء و زنده ماندن می جنگند، سکوت می کنند، با نیروهای فاتح روس بر سر یک میز می نشینند، می خندند، می رقصند و حتی با آنها هم پیاله می شوند.
هنگامیکه خاطرات مارتا هیلرز در سال 1959 در آلمان منتشرشد مورد بی مهری بسیاری از آلمانیان قرار گرفت و حتی بسیاری از زنان آن را بی شرمانه خواندند، انکار و شرم از آنچه بر زنان برلین گذشته بود شاید در آن زمان واکنش دور از انتظاری نبود اما " کتاب زنی در برلین" در قرن بیستم بارها و بارها در تیراژ بالا منتشر شد و مورد ستایش بسیاری از منتقدان و حتی عامه مردم قرار گرفت.
در سال 82 ناصر تقوائی نیز تصمیم به ساخت فیلمی با عنوان " چای تلخ" گرفت. فیلمی که قرار بود از تجاوز و کودکان ناخواسته به جا مانده از جنگ هشت ساله ایران و عراق بگوید. اما تقوایی به علت سنگ اندازی ها، هیچگاه موفق به ساختن این فیلم نشد. " چای تلخ" داستان دختر ایرانی ست که توسط سربازعراقی مورد تجاوز قرار میگیرد و باردار می شود. سرباز جوان رفته رفته به دخترک دل می بازد و هرروز سهمیه حبه های قند همراه با چای روزانه اش را برای دخترک میدزد و برایش پیشکش میآورد اما نفرتی که دخترک از سرباز دارد آنقدر ریشه دار است که بعد از به دنیا آمدن کودک؛ نوزاد چند روزه اش را به کارون می اندازد .... فیلمنامه چای تلخ توسط انتشارات توفیق آفرین منتشر شده است.

4 نظرات:

داش آکـُل گفت...

درود بر شما دوست گرامی. من رو ببخشید که اینجا مجبورم بنویسم چرا که ایمیلی ازتون اینجا یافت نکردم. و بعلاوه ببخشید که پابرهنه وارد وبلاگستان تون شدم و حرف میزنم.
باری! من بدنبال شخصی با مشخصات قلم ایه شما میگردم. کسی که بتونه مثل همین نوشته روایت یک داستان یا یک کتاب یا یک فیلم رو بنویسه. باز هم عذر میخوام که نگفتم من بر چه اساس دنبال چنین نوشته ای میگردم! پست اخیر من رو بخونید ملتفت موضوع خواهید شد. برای نشریه ای اینترنتی دنبال نوشته هایی با حرف و مضمون ِخاص و نه کلیشه ای میگردم و در کل از این سبک قلم شما خوشم اومده. اگر تمایل به همکاری داشتید باعث افتخار ما خواهد بود, بنده از شما مستقیماً دعوت میکنم.
میتونید یکی از همین نوشته هاتون یا نوشته ای تازه بنگارید و به ایمیلی که در متن پست قرار داده شده با اسمی که صلاح میدونید میخواهید با اون چاپ بشه بفرستید. این نشریه غیر انتفاعی و نتیجتاً بدون سانسور و تحریف و رادیکالیزه است, پس در انتخاب موضوع و شیوه ی نگارش اصالت قلم شما حفظ خواهد شد.
رخصت

داش آکل

Dashakol گفت...

eh fekr kardam harchi neveshtam pak shode

Dashakol گفت...

man chon email ro bejaye link gharar dadam bayad khodetun address ro joda mikardid. in email: dashakol.info@gmail.com
tarjihan neveshtehatun baraye in nashrie agar bashe kheili behtare! albate mitunid bad az enteshar tuye webloge khodetun un ro montasher konid vali in behtare ta inke maa yek neveshteyi az weblogetun ro baraye nashrie entekhab konim, kare cheapi khahad bud.
bedrood

داش آکل گفت...

البته نوشته های از جنس دیگر هم داشتید میتونید برای ما بفرستید, به همون ایمیل! و با هر اسمی که میخواهید چاپ بشه (برای احساس امنیت) میتونید مثلا خانم آبی باشید, یا هر اسم دلخواه خودتون.
منظور اینکه فکر نکنید مجبورید فقط یک نوع مطلب بنویسید و تمام...
منتظرم.

ارسال یک نظر