روبان سفید



خشونت و دلایل بوجود آورنده آن، در فیلم " روبان سفید" همانند فیلم های قبلی " میشائیل هانه که" نظیر پنهان، کد ناشناخته، معلم پیانو، محور اصلی است. فیلم با صدای لرزان پیرمردی آغاز می شود که در همان ابتدا هشدار میدهد: زمان درازی از ماجرایی که می خواهد تعریف کند، گذشته است و نمیداند چه مقدار از آن واقعی است و چه میزان زائیده خیالات اوست. لحظه به لحظه فیلم با شک و خشونت آمیخته و تا انتها هم نه مخاطب، نه پلیس و نه حتی اهالی روستا به ماهیت واقعی فرد یا افرادی که حوادث هولناکی را در روستا رقم میزنند، پی نمی برند اما با کدهائی که در طول فیلم داده می شود تماشاگر همچون معلم که همان راوی ماجراست، با "شک" کودکان روستا را مسبب همه وقایع می داند.
داستان فیلم در سال 1914 و کمی قبل از شروع جنگ جهانی اول و در دهکده ای در شمال آلمان رخ میدهد. هانه که در طول فیلم به واکاوی و چرائی بوجودآمدن فاشیسم در آلمان آن زمان می پردازد. روستائی سرد و دورافتاده با مردمانی به شدت عبوس- استفاده از لنز سیه و سفید در به تصویر کشیدن رخوت و دلمردگی روستا و مردمانش کمک زیادی کرده است. کشیش روستا که خود را نماینده خدا می داند، از کوچکترین خطای فرزندان ش چشم نمی پوشد و به آنها تازیانه میزند و آنها را وادار می کند که " روبان سفید" ی که نشانه پاکی و معصومیت است، را بر بازوی خود ببندند. تمامی کودکان روستا توسط والدین دیکتاتورمنش خود سرکوب و تحقیر می شوند. با نرکه های چوبی تازیانه می خورند حتی مورد سوء استفاده جنسی قرار می گیرند این کودکان سرکوب و تحقیر شده همان سربازان آینده هستند که گروه گروه به صفوف ارتش نازی ها می پیوندند و زنده زنده سوزاندن آدم ها را در کوره های آدم سوزی به تماشا می نشینند و دنـــیا را در آتش خشم و کینه خود می سوزانند.

نمایش اقتدار یا استیصال و درماندگی؟؟


اولنوشت:
بخش نظرات درست شد، خبر نداشتم که غیرفعال شده است.

نمیدونم باید خوشحال باشیم از اینکه می بینیم، در هشت ماه گذشته، آنچنان" صدای اعتراضمان" بلند و رسا بوده است که حکومت را وادار کرده ، در روزی که روز" به رخ کشیدن اقتدار ملی به جهانیان" نام نهاده اندش، برای یک قدم عقب نشاندن معترضین- البته به خیال خودش- این حجم از نیروهای رنگارنگ را در سطح شهر مستقر کنند. به قول دوستی: انگار دیروز دولت تمام بودجه 89 اش را صرف، آرایش و چیدمان این حجم از نیروها کرده بود. یا اینکه باید تأسف بخوریم از اینکه در کشوری زندگی میکنیم که حکومتمدارانش، برای سرکوب صدای معترضین اش، حاضر است هرهزینه ای بدهد و به هر ریسمانی چنگ بیندازد.
از دیروز مدام این جمله را می شنوم که، تظاهرات دیروز، شکستی بود برای جنبش اعتراضی مردم!!! شکست؟؟ فکر میکنم شکست در میادینی معنا و مفهموم پیدا میکند که دوطرف در شرایط مساوی و عادلانه در آن حضور پیدا کنند، نه این بازی ای که از بد روزگار به آن وارد شده ایم و حتی کوچکترین قواعد یک بازی عادلانه در آن رعایت نمیشود. مردمی با دستان خالی که دیروز تنها سلاح هایشان یعنی شعار و نمادهای سبزی که تا به امروز به همراه داشته اند، را هم از آنها دریغ کرده بودند. در مقابل گروه گروه و گردان گردان نیروی تا بن دندان مسلح ، قرار گرفته اند.
انصافاً باید قبول کنیم که حکومت در برگزاری نمایش دیروز ش موفق عمل کرد. سناریوی از پیش طراحی شده درست و حسابی ،کارگردانی و اجرای دقیق. اما نمایش، نمایش است دیگر، هرچه قدر هم که متبحرانه و تماشاچی پسند ساخته شده باشد، برای مدت کوتاهی تاریخ مصرف دارد و بعد از آن هرقدر هم که چیدمان و دکوراسیون صحنه را تغییردهی و آن را با انواع و اقسام زرق و برق ها تزئین کنی، نمی توانی و نباید به موفقیت آن دل بندی. دولت و حکومتی که از پایگاه مردمی خود باخبر است، چه نیازی به این حجم قشون کشی و ایجاد رعب و وحشت دارد؟ چه کسی قرار است از این نمایش تکراری فریفته شود؟ هر دوطرف می دانیم، قضیه از چه قرار است. اگر مقصود به رخ کشیدن قدرت و جایگاه مردمی تان به کشورهای دیگر است، با شکست مفتضحانه ای روبرو شده اید. مطمئنن خبرنگاران خارجی، بیشتر از اینکه تحت تأثیر حضور گسترده طرفدارانتان قرار گرفته باشند، مبهوت فضای به شدت نظامی و امنیتی شهر شده اند که بیشتر به میدان جنگ می مانست تا محلی برای نمایش اقتدار یک حکومت.

پی نوشت: به شخصه فکر میکنم تظاهرات و اعتراضات خیابانی را برای مدتی باید کنار گذاشت - در این هشت ماه حکومت یاد گرفته است چه طور این اعتراضات را مهار کند- و فاز جدیدی از اعتراضات را آغاز کرد.
پی نوشت: کی میگه تعدادمون دیروز کم بود؟؟ جمعیت از جمعیت سیزده آبان به نظر من خیلی بیشتر بود، قرار نیست تمام تجمعاتمان را با بیست پنج خرداد مقایسه کنیم که. خلاصه اینکه همچنان هستیم و همچنان سبز میمانیم.


چیزی شبیه به معجزه


سالهاست، منتظریم
منتظر وقوع چیزی شبیه به معجزه
فردا باید همان روز باشد
خدایا، معجزه کن........میدانم، فردا تو هم سبز خواهی بود.

پوستين وارونه به تن كرده! مساوات بين زن و مرد


این نوشته زیبا از زهرا رهنورد رو در آستانه بیست و دوم بهمن بخونید:

سي و يكسال پيش معناي پيروزي انقلاب اسلامي مترادف بود با تحقق آرمانهاي بلند و مغفول و هزار و پانصد ساله مردم ايران. آرمانهايي همچون آزادي، دموكراسي، قانونگرايي، عدالت و مساوات و رفاه و برابري حقوق زن و مرد، و احقاق حيثيت فراموش شده زنان. و البته اين هويت مضبوط همه انقلابها است كه تبلور تماميت آرزوهاي مردم خود باشند. اما حالا، دهه فجر پاورچين پاورچين پا به صحنه تاريخ سي ساله انقلاب اسلامي نهاده، درحاليكه طوفاني از مطالبات مردمي را پيش روي خود دارد.

از آن ليست بلند بالاي مطالبات، يكي، از همه جالبتر است! آن كه پوستين وارونه به تن كرده! مساوات بين زن و مرد كه امروز يك مساوات مخوف است؛ مساواتي كه عليرغم دفاع هميشگي از حقوق زنان و مساوات طلبي ذاتي نهفته در درون آن از مساوات مذكور و به خاطر آن از حكومت تشكر نكرده، بلكه نهايت انتقاد و تنفر خود را اعلام مي كنم: مساوات در خشونت نسبت به زنان و مردان. «طاعت ار دست نيايد، گنهي بايد كرد».
در روزهاي گذشته، هنگاميكه زنان و مردان مطالبات خود را بيان كردند ... به طور مساوي، زنان و مردان دستگير شدند، زندان شدند، بازجويي شدند، و در سلولهاي انفرادي و نمور پوسيدند ... يا در كهريزكهاي متنوع به شهادت رسيدند. زنان و مردان در روز عاشورا، زير ماشين له شدند، يا به تير كين گلوله به شهادت رسيدند ...

امروز - باز هم مثل سي سال پيش - بازخواني مسائل زنان جز در چارچوب مطالبات اساسي و سياسي مردم ايران بسيار دشوار است. اگر مباحثي چون ديه مساوي زن و مرد، حضانت مادران، حذف تعدد زوجات، لزوم وزارت و مديريت و اشتغالهاي زنان را در اولويت قرار نمي دهيم، به دليل آرمانهاي بلندي است كه مغفول مانده و فعلاً از حذف آزاديهاي سياسي و دموكراسي و قانونگرايي سخن مي گوييم كه بر تارك همه آنها، تحقق يك مساوات عجيب و مخوف، حيرت همگان را برانگيخته است.

فهرست مصائب زنان در روند آزاديخواهي و دموكراسي طلبي ابعاد اين مساوات مخوف را بر ملا مي كند:
- زنان و دانشجويان گمنام در بند
- زنان روزنامه نگار در بند
- زنان وكيل و طرفداران حقوق بشر در بند
- زنان مساوات طلب و طرفداران حقوق مساوي زنان
- زنان طرفدار حقوق كودكان
- و زنان آزاديخواه ديگري كه در قلمروهاي متفاوت مطالبات خود را بيان داشتنه اند و شربت مجازات را نوشيده اند.

اما پيامبر مصطفي (ص)، در تمام طول حيات درخشان و الهي خود، رأفت خاصي نسبت به زنان ابراز داشتند. اگر سيره پيامبر (ص) رهنماي مدعيان اسلام است، به پا خيزيد و يكبار هم كه شده پيروي از او را به اثبات رسانيد ... و رأفت محمدي پيشه كنيد ...
به يمن و مباركي بيست و دوم بهمن، تاريخ پيروزي انقلاب اسلامي، همه زندانيان سياسي را آزاد كنيد ... و اين اقدام را با آزادي زنان زنداني كليد بزنيد.


اشک های علی دایی


قبل از بازی، وقتی از مربی های هر دو تیم در مورد حساسیت بازی می پرسند، بی تفاوت شونه هاشون رو میندازند بالا و میگند: این بازی هم یه بازیه مثل بقیه بازی ها و فقط سه امتیاز داره. اما در طول بازی مدام بالا پائین میپرند و رفتارهای عجیب غریب از خودشون در میآرند و وقتی هم که بازی رو میبرند به پهنای صورت اشک میریزند، انگار که تیمشون رفته جام جهانی یا قهرمان باشگاه های جهان شده. این خوشحالی کردن های عجیب غریب " افشین قطبی" مثل دستمزدش انگار داره یه جورائی در فوتبالمون همه گیر میشه.