روزمره گی. پوچی، یاس، دلمردگی. همه این ها را می توان در سکانس به سکانس «اسب تورین» بلاتار دید. اسب تورین زندگی مشقت بار و فلاکت بار پدر و دختری را به تصویر
می کشد که روز را به شب می رساند و شب را به روز، بدون آنکه روزنه ای امید در زندگی
کسل بارشان دیده شود. دختری که هرروز صبح در هوای طوفانی مجبور است از چاه آب
بیاورد. پدر و دختر فقیری که قوت هرروزه شان سیب زمینی است و در طول فیلم چهاربار
در نماهایی طولانی و از زوایای مختلف سیب زمینی خوردنشان را می بینیم.
اسب تورین پر است از لحظات تکراری. بلاتر در اسب تورین روزمره گی ای را به
تصویر می کشد که همه در زندگی مان به آن مبتلا هستیم. اسب تورین فیلمی است طولانی
و کند با شخصیت های غیردوست داشتنی اما به شدت واقعی. پدری عبوس و دختری صورت سنگی
و اسبی که آب و غذا نمی خورد و زندگی ای که روشنی اش مثل چراغ های خانه پیرمرد و
دخترش رو به خاموشی است.
0 نظرات:
ارسال یک نظر