آبستن دوران


هر روز که هم آغوش دلواپسی باشی و هم‌بستر اندوه،
 آبستنِ غم هم می‌شوی!
غم خودش بزرگ می‌شود و قد می‌کشد
بی هیچ خَرجی!
هر روز اگر یک جایش بلنگد،
-این زندگی دست‌و‌پاشکسته را می‌گویم-
غم هوایش را دارد،
حواله‌اش بدهی به آن،
خودش راست‌وریس می‌کند همه چیز را
 ویادت می‌آورد که همیشه یک چیزی کم است،
کمبود چشمه‌ی شوری می‌شود
که از چشم‌هایت به بیرون میجوشد،بلعیدی‌اش؟
حالا غم سِقط شد،
اما،
فردا باز هم آبستنت می‌کند،
این زندگی بی پیر را می‌گویم

                            -نیلوفر انسان-

0 نظرات:

ارسال یک نظر