دوباره می سازمت وطن...


کامبیز حسینی در برنامه این هفته پارازیت از بابک داد مهمان برنامه اش در ارتباط با " اصلاحات و مواضع خاتمی" پرسید. اینکه به نظر او " اصلاحات در ایران" در حال حاضر اصلن معنا پیدا می کند یا خیر. بابک داد اصلاحات و مواضع خاتمی را به " چکش مینیاتوری کوچکی" تشبیه کرد که خاتمی می خواهد با آن یک خانه کلنگی را ترمیم کند که اساساً به نظر او " غیرممکن" است. در کلنگی بودن این ساختمان هیچ شکی نیست. اما بابک داد اشاره نکرد پس باید با این ساختمان کلنگی و ساکنینی که همین ما ایرانیان داخل نشین هستیم  و امروز در آن سکنا داریم چه کرد؟ ساکنینی که یا دلبسته ی این خانه کلنگی باقی مانده اند و خیال کوچ کردن به خانه های زیبا و فریبنده دیگر را ندارند یا اساساً توانی برای مهاجرت و نقل مکان برایشان باقی نمانده است.  بابک داد و مجتبی واحدی و بسیاری از دوستان خارج نشین- چه بسا برخی داخل نشین ها- می گویند تنها راه نجات این خانه کلنگی، کوبیدن و از نو ساختن آن است. کوبیدن و تخریبی که قطعن به زیر آوار ماندن ما داخل نشین ها خواهد انجامید.
اگر این دوستان تنها راه حل باقیمانده را تخریب این ساختمان کلنگی می دانند، چشممان کور به عشق دوباره نو شدن این خانه به زیر آوار ماندن آن هم قانعیم. فقط درخواستی که از این دوستان به عنوان یکی از ساکنین کوچک این خانه کلنگی که هنوز دلبسته به آن مانده ام، دارم این است که، بعد از ما که حکمن بعد از تخریب این ساختمان آوار شده بر سرمان دیگر وجود خارجی نخواهیم داشت، وقتیکه خواستید ساختمان نوسازی را به جای این ساختمان کلنگی از نو بسازید " بالاغیرتاً " برای زود علم کردن اش، آن را به دست " بساز و بفروش های بی انصاف" نسپارید تا ساختمان نوساز روکارشده با سنگ مرمرهای چشم نواز ی را تحویلتان دهند که از بیرون زیباست و  وقتی به داخل آن وارد میشوید می بینید ای دل غافل که ساختمان تحویل داده شده تان نه پی ریزی و شالوده درست و حسابی دارد نه اساساًً می توان به " ستون های سست" آن تکیه کرد و زیر سقف آن پناه گرفت. خداوکیلی این بار کمر همت ببندید و خشت خشت و آجر آجر این خانه ویران شده را به دست خودتان و با عشقی که به این خاک دارید روی هم و به کمک هم بگذارید. تا فردا که ساکنان جدید و تازه جان گرفته ایران مان که از را می رسند و قدم به این خانه می گذارند در زیر سقف خانه ای پناه بگیرند که بتوانند بی هراس دوباره آوار شدن آن به دیوارها و ستون های آن سرخوشانه تکیه بزنند و بگویند که این خانه زیبا و امن، خانه ای ست که پدران و مادران مان برای ما به ارث گذاشته اند. خانه ای که شالوده اش از عشق، ستون هایش از قانون و سقفش مزین به " آزادی و عدالت و مردم سالاری " ست که برای تمامی ساکنان آن به یک اندازه سایه گستر است.

7 نظرات:

علی گفت...

سلام. اصلاح خود باعث اصلاح جامعه می‌‌شود. همانطور که اشاره کرديد، اگر با اين وضع خانه از نو هم ساخته شود، اگر تفکر همان تفکر باشد چندان تغييری به وجود نخواهد آمد.

فرشاد گفت...

عالی بود .
تک تک کلمات را موافقم . ااما خیلی تاکید بر تفکیک داخل نشینان و خارج نشینان را اینجا لازم نمی بینم . این طرز فکری است که این چنین تحلیل می کند، در این مورد خیلی ملزوم خارج نشینی نیست

ابراهیم گفت...

بنده مخالفم.
ابزار خاتمی برای ترمیم این خانه ی کلنگی چکش مینیاتوری است و بسیار نامعقول. ولی این منتهی به این موضوع نمی شود که استفاده از هر ابزار دیگری در جهت تعمیر رو منکر شد. از قضا تعمیر ناصحیح دیر یا زود فروپاشی می ده. منتها در این یکی حداقل فزصت سرپناه ساختن هم نداریم. تازه وقتمون هم سر کاری تلف بی حاصل تلف کردیم و فزصت تعمیر رو از دست دادیم. در ضمن من نه از زبان واحدی و نه از زبان داد هیچ کدوم نشنیدم بگم بر اندازم.
حال نمی دانم چه جوری با این چکش مینیاتوری کوچک به جنگ قوه ی قضائیه، نیروی نظامی و لباس شخصی های اعلیحضرت رفت. اگر در هشت سال دوران خاتمی موفق نشدیم حالا چطور می خواهیم موفق بشویم یا می خوایم منتظر بشینیم. جواب این سوال رو بنده از زبون هیچ یک از اصحاب اصلاح طلب نشدم.
سوم این که فعلاً چیزی به نام انقلاب در کار نیست( حال بگذریم که تمثیل خانه سازگار نیست و لزوماً به معنای ماندن کسی زیر آوار نیست مگر دولت آشتی ملی ماندلا فراموش شده؟ آن جا کسی زیر آوار ماند)اگر هم قرار شد خانه را بکوبیم و دوباره بسازیم اختیارش دست هیچ کس نیست منتها مانعش هم نباید شد. به خاطر همین اول باید دنبال ابزار درست ترمیم گشت و سرپناه ساختن و نقشه ی ساخت کشیدن برای روز مبادا به جای تلف کردن وقتمان سر یک چکش مینیاتوری.
تا زمانی که چگونگی این راه تبیین نشود به نظرم نمی شود اساساً آن را حتی به عنوان بدیل مبارزاتی نام برد چه برسد به تنها راه جایگزین.
در ضمن بنده کاملاً داخل نشینم

Unknown گفت...

بله اين خارج‌نشين‌ها منتظرند خانه‌اى ساخته شود كه ستون‌هايش از استخوان‌هاى ما و ملاطش از گوشت و خون ما باشد و بعد بيايند اينجا ساكن شوند.

بنفشه گفت...

ابراهیم جان

من از زبان بابک داد اون مثال چکش مینیاتوری را آوردم که قطعن من هم موافقم که برای بازسازی این خانه به انواع و اقسام ابزار و مصالح نیاز داریم.

در ارتباط با آشتی ملی نلسون ماندلا هم، اتفاقن با شما هم عقیده ام مطمئنن وقتی صلح جویانه و به دور از خشونت پیش بریم قطعن کسی زیر آوار نخواهد ماند. ماندلا هم بعد از آزادی از زندان " مبارزه بدون خشونت" رو پیش گرفت. باید قبول کنیم راه طول و درازی داریم برای ساختن و بازسازی این خانه. که در کنار هم و باهم - چه داخل نشین ها و خارج نشین ها- آن را بنا خواهیم گذاشت

یه توضیح هم در مورد این اصطلاح خارج نشینان بدم اصلن قصدم توهین نبود. کلمه دیگه ای به ذهنم نرسید. همون طور که در متن از لفظ داخل نشین ها هم استفاده کردم. یه جور تقسیم بندی بود صرفاً

ناشناس گفت...

اصطلاح زیر اوار ماندن درست نیست/خیلی بد تفکیک کردید داخل و خارج رو/بااصل حرف شما مشکلی ندارم/ابراهیم خوب توضیح داده/به هر جهت همیشه چه در داخل چه بیرون افراد منتظر سفره زیاد بوده اند/موفق باشید/

ناشناس گفت...

چه فرمایشها میفرمایید خانم شما. اول از آقایون و خانمها بپرسید اصلا چطوری میخوان این خونرو خراب کنند. فکر نکنم غیر از جرثقیلهای آمریکایی چیز دیگه ای بنظرشون برسه. با این توصیف شما چطور ازشون انتظار دارید خشت به خشت دوباره براتون بسازند.
حاشا به همت همه شما زنان و مردان شجاع که حتی در زمان خراب شدن خانه هم اونو ترک نمیکنید. مطمئن باشید غیر از خودتون هیچ کس دیگه ای این خانه را نخواهد ساخت.

ارسال یک نظر