از تو نوشتن قدغن


خبر کوتاه بود : - " اعدام شان کردند "
خروش ِ دخترک برخاست
لبش لرزید
دو چشم ِ خسته اش از اشک پر شد
گریه را سر داد ...
و من با کوششی پر درد اشکم را نهان کردم
- چرا اعدامشان کردند ؟
می پرسد ز من با چشم ِ اشک آلود
چرا اعدام شان کردند ؟

بر سرزمینمان چه رفته است که معلمانش بر سر دارَ ند. روزنامه نگارن و منتقدان ش در زندان، جوانانش آواره و پناه جو در دیار غربت؟؟ حرفی برای گفتن نیست. باز هم سکوت و اشک ... و شــرم از مادرانی داغدار که حتی مجال شنیدن و دیدار آخرین باره دردانه هایشان را نیافته اند.

بخوانید این نامه زیبا از " فرزاد کمانگر" را به نام از تو نوشتن غدغن، که برای نازنین ش نوشته است؛ آنجا که می گوید: اما اکنون به پاس تحمل هزاران سال رنج و نابرابری های زن بودن، به پاس هزاران خاطره و رویای ناتمام، با یک امضا به کمپین برابری زنان می پیوندم، " یک امضا به پاس زن بودن و زن ماندنتان" همبازی کودکی های سارا

0 نظرات:

ارسال یک نظر