پرویز مردی پنجاه ساله است که از چاقی
مفرط رنج میبرد و به همراه پدرش در شهرکی زندگی میکند. پرویز کار خاصی ندارد و
روزگارش را با رسیدگی به کارهای مردم شهرک می گذراند. شارژ خانه های اهالی ساختمان را می
گیرد. بچه ها را به مدرسه می رساندو.. پدر تصمیم به ازدواج می گیرد و پرویز را از
خانه بیرون می کند و این شروع تغییرات شخصیتی پرویز و واکنش او به مردم و محیط
اطرافش است.
پرویز فیلم بدی نیست اما آنقدرها هم خوب
نیست که برای مدت زیادی ذهن مخاطب را به خود مشغول کند. داستان بکری دارد و شکل
روایت قصه نیز بدیع و تازه است. به تصویر کشیدن خشونت آنهم در این سطح که از شخصیت
اصلی فیلم سر میزند را نیز می توان از جمله ساختارشکنی برزگر در سینمای ایران
دانست. شخصیت اصلی فیلم مردی سنگین وزن است که به کندی راه میرود و مدام در حال
نفس نفس زدن است. سکانس های طولانی و کند فیلم که نشات گرفته از زندگی شخصیت اصلی
آن است؛ نه تنها آزاردهنده نیست بلکه در طول فیلم این فرصت را به مخاطب می دهد که
با زندگی کند و خسته کننده پرویز آرام آرام همراه شود و در این انزوا و تنهایی با
او شریک گردد. لوون هفتان، پرویز را به خوبی به تصویر کشیده است. مردی که قبل و
بعد از طرد شدن از خانه نمی خندد. عصبانی نمی شود و انگار به دنیای اطرافش بی
تفاوت است.
اما تغییر شخصیت پرویز از آدم سر به راهی که سی
سال به مردم شهرک محل سکونتش خدمت کرده و یکباره تبدیل به فردی انتقام جو می شود که به صغیر و کبیر رحم نمیکند، توجیه
منطقی ندارد. برزگر در "پرویز" می
خواهد نقش اجتماع و خانواده را در شکل گیری شخصیت افراد جامعه و تحول شخصیتی آن ها
به تصویر بکشاند. پدری که مدام در حال تحقیر کردن است. مردمی که با پرویز با لحن
تحقیر آمیز و پوزخند حرف میزنند و به راحتی او را طرد میکنند. و جامعه ای که مدام
پرویز و امثال او را نادیده میگیرد و به حاشیه میکشاند.
شاید بتوان بزرگترین اشکال "پرویز"
را در عدم پردازش درست شخصیت های فیلم دانست. تا انتهای فیلم ما هیچ کدام از شخصیت
های فیلم را به درستی نمیشناسیم. حتی تا انتهای فیلم از پرویز که در تمامی سکانس
ها و صحنه های فیلم حضور دارد و صدای هن هن نفس کشیدنش در طول فیلم شنیده میشود هم
تصویر کاملی ارائه نمی شود. پرویز چه کودکی ای داشته و رفتار سرد و خشک پدر با او چه
قدر در شکل گیری شخصیت او نقش داشته است؟ اینهمه خشونت و قساوت به تمامی آنچه که
در اطراف زندگی پرویز حضور دارند از کجا نشات می گیرد؟ دلیل سردی و بی مهری پدر با پرویز چیست؟ مادر
آرش که در طول فیلم میفهمیم کارمند است، چرا باید به دنبال رابطه با مردی مانند
پرویز باشد؟ چرا حتی مادر آرش که در طول فیلم تنها کسی است که پرویز را می بیند و
جدی می گیرد هم نمی تواند دل پرویز را نرم کند؟ دلیل بی تفاوتی پرویز به زن ها چیست؟
پرویز پر است از این دست چراها که
شخصیت های فیلم را برای مخاطب غیرقابل باور می کند و برزگر هم گویی اصراری برای
جواب دادن به این سوالات نداشته است. و به همین خاطر انتهای فیلم را با سکانس
رودررویی پدر و پسر به پایان می رساند. پسری که امده است تا حرف بزند و قصه زندگی اش
را در حضور زنی که به تازگی وارد زندگی پدرش شده است، بازگو کند. پرویز در حالیکه
بر روی صندلی ای که مقابل پدرش قرار داده است نشسته از او می پرسد: تو شروع می کنی
یا من بگویم و ... تمام.
شاید کشف داستان زندگی پرویز را برزگر
بر عهده خود مخاطب که قطعا در اطراف خود امثال پرویز را بسیار دیده اند، گذاشته است.
انسان هایی که مدام از سوی جامعه طرد می شوند و نادیده گرفته می شوند تا روزی که طغیان
میکنند و جرم و جنایت های شان تبدیل به تیتر یک روزنامه ها می شود.