یکی از عادت های بدی که در زندگی همیشه داشتم و هنوز هم دارم این که تا کارد به استخونم نرسه و از درد به خودم نپیچم، عمرن سراغ دکتر و بیمارستان و این حرفا نمیرم. چند وقتی هست که مچ دست چپم دچار یه زایده استخونی شده. چون درد نداشت و خیلی هم دیده نمیشد؛ طبق معمول بهش توجه نکردم. اما این یکی دو روزه این زایده استخونی که بعدن فهمیدم هیچ ربطی به استخون هم نداره، اونقدر دردناک شده که دیگه نمیشد بی تفاوت از کنارش گذشت.
اما از اونجایی که پرررو تر از این حرفا هستم که بخوام برم دکتر. بعد از خوردن دو سه تا مسکن قوی، طبق معمول نشستم پای اینترنت تا ببینم این زایده کوچیک استخونی دردناک از کجا اومده.
توی جستجوی اینترنتی که داشتم فهمیدم که مچ دستم دچار گانگلیون شده. یه جور برآمدگی کیستیک در پشت مچ دست که به خاطر سخت بودنش، معمولن با زایده استحونی اشتباه گرفته میشه. منشاء اش هم این طور که نوشته شده بر می گرده به تشکیل تومورهای خوش خیم وتر یا کپسول مفصلی. درمانش هم یا عمل جراحی هست یا اینکه اگر دردناک نباشه، میشه با هاش کژ دار و مریض مدارا کرد، تا به مرور زمان که حداقل پنج سال طول می کشه، از بین بره.
فعلن که با تجویز خودم، رفتم داروخونه و یه مچ بند طبی گرفتم تا ببینم دردش تا آخر هفته آروم میشه یا نه. اگر نه که باید از خر شیطون پیاده شم و برم دکتر. امیدوارم کار به جراحی و این حرفا نرسه که حالا حالاها دستام رو احتیاج دارم بخصوص برای تایپ کردن و گردش درا ین دنیای مجازی.