نگاهی به نمایش سنگ ها در جیب هایش


امشب نمایش "سنگ ها در جیب هایش" به کارگردانی پارسا پیروزفر و  بازیگری پارسا پیروزفر و رضا بهبودی را دیدم. نمایشی که بسیار فراتر از آنچه بود که انتظار داشتم. اولین نکته مثبت نمایش، ترجمه روان و ساده پیروزفر از نمایش نامه مری جونز به همین نام است. در آثار مری جونز که خود از پایه گذاران گروه تئاتر شرابنک در ایرلندشمالی بود، اغلب نقش های مردان را زنان بازی می کردند و تمامی تغییر لباس و چهره در پیش چشم تماشاگران انجام می گرفته است. تمهیدی که پیروزفر نیز در اجرای نمایش خود به کار گرفته است.

 نمایش سنگ ها در جیب هایش دارای 19 شخصیت است که پیروزفر برای جلوگیری از شلوغ شدن صحنه آن را تنها به دو بازیگر سپرده است. رضا بهبودی و پارسا پیروزفر تنها بازیگران این نمایش پر شخصیت هستند که با تسلط ی مثال زدنی بدون آنکه نیازی به ترک صحنه وجود داشته باشند، تک تک این شخصیت ها و سیاهی لشگرها را به تصویر می کشند. بازیگرانی که با چرخیدن به روی مچ پا و برگشتن به سمت تماشاگر در قالب نقشی دیگر فرو میروند و تماشاچی نیز این تغییر نقش را به علت تسلط  و مهارت بازیگران به راحتی می پذیرد. سنگ ها در جیب هایش از ابتدا تا انتهای نمایش ریتم خود را حفظ می کند و تماشاگر را در طول نود دقیقه با خود همراه می کند.

نمایش سنگ ها در جیب هایش بعد از ویستک رضا ثروتی جزوه بهترین و خلاقانه ترین تئاترهایی بود که در یکی دوسال گذشته دیده ام. نمایشی که توصیه می کنم لذت تماشایش را ازدست ندهید.

نگاهی به نمایش ترانه های قدیمی : چه قدر حال هممون این روزا خوب نیست



دیشب نمایش «ترانه های قدیمی» محمد رحمانیان رو دیدم. کلا حال و هوا و خلاقیت رحمانیان رو در نمایش هاش دوست دارم. هنوز لذت و شیرینی و حال و هوای خوبی که بعد از تماشای «عشقه» و «مانیفست چو» داشتم رو به خاطر دارم. رحمانیان بلده چه طور تماشاچی خودش رو غافلگیر کنه و اون رو برای چند روز هم که شده در حال و هوای کارهاش نگه داره.

ترانه های قدیمی از چند آیتم نمایشی کوتاه تشکیل شده که هر آیتم با اجرای یه ترانه قدیمی از قصه بعدی جدا میشه. قصه ها و آدم هایی که در ظاهر نامربوط و جدا از هم به نظر میاند اما با پیش رفتن داستان میبینی که این آدم ها همه حلقه های یک زنجیرند و سرنوشت ها و زندگی هاشون به هم ربط داره. فصل مشترک قصه تمام آدم های ترانه های قدیمی «تنهایی» ست. آدم هایی که تو زندگیشون همیشه حضور یه دست گرم و یه همراه واقعی رو کم داشته و کم دارند. آدم هایی که از سراستیصال یا مثل گلی دختر دستفروش مترو بعد از دروغ از آب دراومدن عشقی که بهش دل بسته، خودش رو به زیر چرخ های مترو می ندازه تا بدیع مرد تنهایی که هرشب مست و پاتیل به دنبال عشق مرده اش می گرده و هرشب سرقراری میره که میدونه قرار نیست به ملاقاتی ختم بشه. مردی که از سر درموندگی می گه یکی بگه آخه چه طور این شبای تنهایی رو بدون مستی سر کنم.

ترانه های قدیمی قطعن به درخشانی کارهای قبلی رحمانیان نیست. نه سالن اجرای نمایش مناسبه و نه متن نمایش خیلی خاص و متفاوت. اما کار و اجرا اونقدری خوب هست که بتونی دوساعت بی خیال همه چی بنشینی و قدم به قدم با آدم های غمگین و تنها و مستأصل نمایش همراه شی و گه گاه ترانه های نوستالژیک که در طول نمایش با صدای گرم علی زندوکیلی خونده میشه رو زمزمه کنی. مهتاب نصیرپور، علی عمرانی، اشکان خطیبی و افشین هاشمی بازی خوبی دارند اما باز این علی سرابیه که با پوشیدن لباس فرم کافه نادری و لهجه ارمنی اش تماشاگر را غافلگیر می کنه. علی سرابی یا همون وارطان ِ قصه که از 55 مزیت شیر و مزخرف بودن اسپرسو و کاپوچینو می گه. از آدمایی که یک روزی مشتری کافه نادری بودند اما به جای زندگی و زندگی کردن «مرگ» رو انتخاب کردند و هرکدوم به طریقی دست به خودکشی زده اند. از صادق هدایت و غزاله علیزاده گرفته تا گلی دختر دست فروش مترو و در آخر میگه چه قدر حال من این روزا خوب نیست. چه قدر حال هممون این روزا خوب نیست.


ترانه های قدیمی قراره روایت بی ادعایی باشه از آدمایی که در گذشته خود جا مونده اند و حالشون با یادآوری خاطرات گذشتشون انگار معنا پیدا می کنه و آینده براشون فقط یه راه مبهمه که نمیدونند آخرش قراره به کجا ختم بشه.

جامعه جهانی در قبال اوضاع فعلی سوریه چه مسئولیتی دارد؟


سوالی که در ارتباط با بحث خشونت های خانوادگی همیشه وجود داشته و همچنان هم وجود داره اینکه آیا خشونت های خانوادگی در حوزه خصوصی افراد تعریف میشند (به قول معروف چهاردیواری اختیاری) یا اینکه خشونت های خانوادگی مسئله و دغدغه ای اجتماعی ست و ما به عنوان یک شهروند نسبت به سرنوشت و زندگی بقیه آدمایی که در کنارشون زندگی میکنیم یا حتی از کنارشون می گذریم مسئولیت داریم و نمی تونیم و نباید نسبت به اون بی تفاوت باشیم. اما در مواجهه با خشونت های خانوادگی به عنوان یه شهروند چه واکنشی باید داشته باشیم؟ اینکه پنجره و در خونه مون رو محکم تر ببندیم و گوش هامون رو بگیریم و چشمامون رو ببندیم و بی تفاوت از اونچه که داره بر سر همسایه یا دوست و آشنامون می گذره بگذریم؟ یا اینکه باید به قانون متوسل بشیم و از اون کمک بخوایم؟ اما اگر کشوری که درش زندگی می کنیم قانون درست و درمونی نداشته باشه و قوانین حمایتی در این خصوص در نظر نگرفته باشه اون وقت وظیفه ما به عنوان یه شهروند که در اون جامعه زندگی میکنه و هرروز شاهد ظلم به هم نوع خودش هست چیه؟

این موضوع رو می خوام تعمیم بدم به جامعه جهانی. یعنی اگر در سطح جهان ما با کشت و کشتار و جنایت در یه کشور دیگه روبرو باشیم وظیفه ما به عنوان یه شهروند، یه انسان که در جامعه جهانی زندگی میکنه چیه و باید چه انتظاری از جامعه جهانی در قبال این فجایع که هرروز هم رو به گسترش هست داشته باشیم؟ بی تفاوتی، دادن بیانیه و محکوم کردن این اعمال، مداخله نظامی؟

بحث مداخله نظامی از سوی آمریکا و متحدانش در سوریه بالا گرفته. و به طبع این دخالت نظامی موافق و مخالف های زیادی هم طبق معمول داره. بیش از دوساله که سوریه و مردمانش شاهد بدترین و خشن ترین جنگ داخلی هستند. و بر هیچ کسی هم پوشیده نیست که این کشت و کشتار و جنایت ها اگر در شروعش از سوی حکومت سوریه بوده اما امروز از جانب هر دو طرف سر میزنه. جنایتی نیست که این روزها در سوریه شاهدش نباشیم. از قتل عام گرفته تا استفاده از سلاح های شیمیائی تا درگیری های قومی و مذهبی. تا به امروز بیش از صدهزار نفر در سوریه کشته شدند. و صدها هزار نفر هم آواره و پناهنده به کشورهای همسایه. سوالی که برای من این روزها بعد از دیدن انفعال جامعه جهانی در مقابل همچین جنایت هایی پیش اومده این که در مواجهه با وضعیت کشورهایی مثل سوریه چه کاری باید انجام داد؟ نقش سازمان ملل و شورای امنیت به عنوان سازمان هایی که قراره از امنیت و حقوق آدم ها در سراسر جهان دفاع کننداین وسط چی هست؟ و اساسا آیا این سازمان ها اون قدر قدرت و اعتبار دارند که بتونند با میانجیگری به این گونه فجایع خاتمه بدهند؟

شکی در این نیست که جنگ امری مذموم و غیرقابل دفاع است و باید به هر ترتیبی جلوی وقوعش رو گرفت. اما سوالی که این روزها بعد از دیدن تصاویر وحشتناک و  متاثر کننده از اوضاع فعلی سوریه مدام ذهنم رو به خودش مشغول میکنه این که آیا وضعیت کشورهایی مثل سوریه یک مسئله داخلی و درون کشوری است که کشورهای دیگه حق مداخله در  اون را ندارند یا این فجایع یک معضل جهانی است که دنیا باید بهش واکنش نشون بده و اینکه گزینه بعد از دیپلماسی و میانجیگری و گفتگو در صورت بی نتیجه موندن چه گزینه ای باید باشه؟


پ.ن: این متن قرار نیست حمله نظامی رو تایید کنه سوالی که این روزها برام پیش اومده و مدام از خودم می پرسم:  این که باید چه واکنشی داشت به اوضاع کشورهایی مثل سوریه  و جنگ داخلی که هرروز هم داره گسترده تر میشه و هیچ حد و مرز اخلاقی و انسانی هم گویا نمیشناسه.