دمای مجهول*







نمایش «برهان» محمد یعقوبی کار متوسطی است. کار متوسطی که ارزش دیده شدن و مورد توجه قرار گرفتن را دارد.  یعقوبی با انتخاب نمایشنامه تحسین شده دیوید اوبورن به عنوان تم اصلی نمایشش، موضوع جذابی را انتخاب کرده است که به خودی خود می تواند ذهن مخاطب را تا ساعتها با خود درگیر کند.  داستان  ِ زندگی دختری 30 ساله که میراث دار ارثیه پدر یعنی دیوانگی، جنون و نبوغ است. پدر کاترین ریاضیدان نابغه ای است که در اواخر عمر کارش به دیوانگی و جنون کشیده می شود. کاترین به خاطر عشقی که به پدر دارد درس و دانشگاه را نیمه کاره رها می کند و به تیمارداری از پدر مجنونش می پردازد. پدری که جنون نوشتن دارد و مدام در حال پرکردن دفترچه یادداشت های خود است. پدر می میرد و کاترین در آستانه سی سالگی  مبتلا به جنون و دیوانگی ای که از پدر برایش به ارث گذاشته شده است می شود. اما جنون و دیوانگی تنها ارثیه پدر برای کاترین نیست، پدر بزرگترین گنج زندگی اش که همان نبوغ و منحصر به فرد بودنش در دنیای ریاضیات است را نیز برای کاترین به یادگار گذاشته است.  نبوغی که ماحصلش برای کاترین اثبات مسئله ریاضی ست که سالها ذهن بزرگان دنیای ریاضیات را به خود جلب کرده و همچنان مجهول مانده است. کاترین برهان پیچیده ای را به اثبات میرساند که هیچ کس باور نمی کند که بتواند کار دختر سی ساله دانشگاه نرفته ای باشد که تمام زندگی اش صرف مراقبت از پدر مجنون اش شده است.
محمد یعقوبی برای به تصویر کشیدن داستان زندگی استاد ریاضیدان پیر و  دخترش از حداقل وسایل برای طراحی صحنه نمایشش بهره برده است. حیاط خانه ای که مملو از برگ های پائیزی است با تابی در میانه و یک میز و دو صندلی که در گوشه ای از حیاط قرار گرفته است و دری که برای وارد شدن و خارج شدن بازیگران به صحنه نمایش تعبیه شده است و این شاید بزرگترین قوت نمایش است. سادگی صحنه نمایش و اتکا به قدرت بازی بازیگران را شاید بتوان از مولفه های جداناپذیر کارهای یعقوبی دانست و الحق برگ برنده یعقوبی در برهان جدا از داستان اصلی نمایش که به تنهایی گیرا و زیبا است، بازی چهار بازیگر نمایش یعنی مهدی پاکدل (هارولد درویشیان)، علی سرابی( پدر ریاضیدان)، آیدا کیخانی( کاترین) و بهنوش طباطبائی است. و شاه نقش این نمایش را علی سرابی با آن گریم سنگین و تک زبانی حرف زدنش، درنقش پدر مجنون ریاضیدان به تصویر کشیده است. این طور که شنیده ام یعقوبی به پاس بزرگداشت حمیدسمندریان استاد تئاتر ایران شخصیت علی سرابی در برهان را تا حدودی به شخصیت سمندریان نزدیک کرده است.  
*تیتر اشاره به یکی از بهترین صحنه های نمایش دارد با عنوان دمای مجهول. پدر که با رفتن کاترین به دانشگاه و تنها ماندن دوباره به جنون رسیده است، در حیاط خانه در اوج سرمای زمستان با زیرپیراهنی که به تن دارد مشغول نوشتن آخرین برهان خود است. کاترین از راه میرسد. پدر که می لرزد و از سرما و هیجان به لکنت افتاده است از کاترین می خواهد از دفترچه یادداشتش آخرین کشفیات ریاضی اش را بلند بخواند و کاترین در حالی که اشک میریزد بلند راز فصل ها و ماه های سال را می خواند و از چهار ماه از سال می گوید که به معنای مطلق نه سردند و نه گرم. چهار ماهی که پدر به آنها لقب ماه هایی از سال را داده است که دمایی مجهول دارند.  

این همه جنجال بر سر هیچ!






جنجال پیرامون اکران فیلم «من مادر هستم» فریدون جیرانی ادامه دارد و موافقان و مخالفان این فیلم در دوئلی نفس گیر این روزها در تریبون های مختلف سعی در نگه داشتن فیلم بر سردر سینما ها و یا پائین کشاندن آن با طرح استدلال های خود دارند. اما «من مادر هستم» جیرانی برخلاف نظر طرفداران دوآتشه آن که این فیلم را یکی از بهترین کارهای جیرانی میدانند، نه حتی یک فیلم متوسط و قابل قبول که فیلم ضعیف و  به همریخته ای  است. و برخلاف ادعای مخالفانش که آن را فیلمی خلاف رویه و سیاست های فعلی حاکم بر جو سینمای ایران میدانند، کاملاً در راستای سیاست های سیاه و سفید اخلاقی رایج این روزها در سینمای ایران است. بعد از دیدن فیلم که پر بود از شعار و پیام های اخلاقی متحیر ماندم که چرا عده ای به اکران و نمایش این فیلم اعتراض دارند و آن را مبتذل نامیده اند!  آیا کسانی که در تجمع های اخیر پلاکاردهای اعتراضی در دست داشتند که «سینمای ایران جای مشروب خواری نیست» از کل فیلم صرفاً همین دو سه بطری مشروب را دیده اند؟ و آیا حال و روز آدم های مشروب خوار فیلم را که آدم هایی دیوصفت، متجاوز و بی بندو بار به تصویرکشیده شده اند که هیچ مرزبندی اخلاقی نمی شناسند را ندیده اند؟ . چگونه است که عده ای از مخالفان فیلم ادعا می کنند که در فیلم زنا تقبیح نشده است!! خطابه نادر(فرهاد اصلانی) در دادگاه و این که دنیا دار مکافات است و ربط دادن روابطش در جوانی با سیمین و تجاوز به دختر 19 ساله اش مگر پیامی غیر از تقبیح روابط خارج از ازدواج در فیلم دارد؟ به نظرم تجمع و اعتراضات انصار حزب اللهی ها یا یک جور بازارگرمی است برای بالابردن فروش فیلم یا یک نوع خودزنی که آگاهانه یا ناآگاهانه دارد انجام میگیرد! 
      من مادر هستم،  با انتخاب موضوع قصاص و پرداختن به آن عملاً داستان پرکشش و به اصطلاح مخاطب پسندی را یدک می کشد. موضوعی که با اضافه کردن چاشنی تجاوز و نشان دادن انسان های تازه به دوران رسیده از طبقه متوسط که در فیلم تماماً آدم های بی بند و بار و غیراخلاقی هستند، عملاً میداند چه طور می تواند مخاطب را با خود همراه کند. فیلم ریتم تندی دارد و از ابتدا تا انتها تقریباً آن را حفظ میکند و شاید همین موضوع باعث غافل شدن سازندگان فیلم از پرداختن به محتوا  و شخصیت های فیلم شده است.   من مادر هستم یک ملودرام خانوادگی سردرگم و به هم ریخته است با شخصیت هایی که بدون شخصیت پردازی درست در کل فیلم به امان خدا رها شده اند. سیمین چرا دو سال در خارج از کشور و دور از شوهرش زندگی می کرده است؟ ناهید که آدم خوبه قصه است و نادر در جایی از فیلم میگوید تو مثل یک زن پاکدامن و وفادار به من بوده ای، چرا انقدر از اوضاع و احوال دختر نوزده ساله اش بی خبر است و چرا آوا انقدر از مادرش متنفر است؟ نادر و سعید کجای قصه قرار گرفته اند؟ سعید که در طول فیلم کاراکتر مورد اعتماد همه شخصیت های فیلم است از سیمین و آوا و نادر گرفته تا حتی ناهید چه طور به آدم متجاوزی تبدیل میشود که به دختر 19 ساله صمیمی ترین دوستش نظر دارد؟ عدم تعادل روحی و روانی و خلاء عاطفی عامل این تجاوز بوده یا بطری شرابی که به همراه آوا بر سر میزشام دو نفره شان می نوشند؟ سکانس اعترافات نادر الکلی و بی بندوبار دیروز و پدر نادم و پشیمان امروز در دادگاه یکی از بدترین سکانس های فیلم است. نادر به عنوان وکیل آوا در دفاعیه آخر خود از روابط خارج از ازدواج اش می گوید و اینکه امروز اگر دخترش در جایگاه قاتل نشسته است به خاطر آن بی بندو باری ها و اشتباهات اخلاقی است که در دوران جوانی مرتکب شده است! و اینکه دنیا دار مکافات است.

     بازی بازیگران در فیلم تصنعی و غیرقابل باور است. بخصوص بازی  پانته آ بهرام که در سکانس مشاوره با روانشناسش، آنقدر تصنعی و غلو شده است که مخاطب را به یاد صحنه های تئاتر می اندازد که اغراق در بازی از مشخصه های آن است. ناهید (هنگامه قاضیانی) و سعید(حبیب رضایی)  هم که بودن و نبودنشان فقط در یکی دو سکانس مهم است. سعید برای تجاوز  و ناهید برای سکانس پیش از اعدام تا با مادری کردن و تسلا دادن به دختر پای چوبه دارش اشک و آه سکانس موردعلاقه جیرانی را به اوج برساند. تنها بازی قابل قبول را برخلاف تصور همیشگی ام باران کوثری داشت. از لحن لوس و بچه گانه در فیلم های قبلی اش خبری نیست یا لااقل این طرز حرف زدن با شخصیت آوا و کودکانه بودن شخصیتش باور پذیر است.

   من مادر هستم یک فیلم ضعیف و شعاری است که حتی بلد نیست شعارها و پیام های اخلاقی اش را با ذکاوت  به خورد مخاطبش بدهد و از بس این شعارها تصنعی در دهان بازیگران گذاشته شده است؛ تماشاچی از این که در کلاس درس اخلاق نشانده اندش احساس انزجار می کند و تمامی آن پیام های اخلاقی را پس می زند.