طالع بینی چینی و سال بــبری که می آید

یه کتاب " طالع بینی چینی" دارم که هر سال، روز تحویل سال یه سری بهش میزنم. می خواین بهم بخندید مختارید، اما آدمیزاده دیگه دوست داره از زندگیش، یه لانگ شات، یه نمای باز درست و حسابی داشته باشه.فقط خدا میدونه که زندگی کردن تو یه نمای بسته و کلوزآپ چه قدر می تونه دلهره آور و ترسناک باشه. جلوی پات یه چاه بزرگ حفر کردن و تو قراره کورمال کورمال یه راه ناشناخته رو تا آخرش بری، خوب معلومه از ته چاه سر در میاری دیگه. حالا شما بازم بخند، خیالی نیست.

خلاصه این که امروز هم به سیاق سالهای گذشته رفتم سراغ کتاب مذکور تا ببینم" سال ببری" که قراره بیاد چه طور سالی می تونه باشه. اما اول یه سری به سال " گاو مرحوم" زدم تا ببینم این گاو منحوس چه خوابهائی برایمان دیده بود و ما هیچ رقمه جدی اش نگرفته بودیم. که چشمم به این جمله درخشان از هیأت شناسان چینی افتاد که هشدار داده بودند که در سال گاو: در جهان سیاست موفقیت با محافظه کارهاست و بعید نیست که دیکتاتورها به قدرت دست یابند. باور کنید عین جمله کتاب را نقل قول کردم و من هرچی فکر کردم یادم نیومد که آیا پارسال این جمله کلیدی رو خونده بودم یا اینکه بی خیالش شده ام.

بگذریم.

و اما همان هیأت شناسان چین ی مذکور در توصیف سال ببر نوشته اند: یقیناً امسال، سال ساکت و آرامی نیست. انتظار می رود هرگونه تغییر و تحولی صورت بگیرد. به همه توصیه می شود که محتاطانه عمل کنند. از نظر سیاسی هر نوع تغییر و تحولی اعم از حرکات نمایشی...انقلاب... مبارزات پی گیر جنگ افروزانه پیش بینی می شود... این یعنی این که؟؟؟ بعله. حالا شما می خوای این نمای باز رو جدی نگیر. از ما گفتن بود و از شما نشنیدن.

از آنجائی که نگارنده متولد سال خروس است، در این میان سری به اوضاع و احوال خروس ها در سال ببر نیز می اندازد و می خواند که: برای خروس، همه چیز در حال تغییر است... چه قدر مشکل است...و چه قدر غیرقابل قبول... برای خروس واقعاً سال دشواری است. و من پیش خودم میگویم یعنی از این دشوارتر؟؟

حــول حــالـــنا الی احــسن الحال

سال مزخرف هشتاد و هشت هم تمام شد. سالی که مثل کابوس بود، یه کابوس تموم عیار. خدایـا! این رسمش نبود، یعنی راستش آخر نامردی بود که یکدفعه اینهمه بلا و مصیبت رو آوار کنی رو سر این ملت. اونم درست تو سالی که همه با هم یکی شده بودیم. دست در دست هم، با هزار آرزو و شوق و ذوق می خواستیم اوضاع و احوال مون رو تغییر بدیم. مگه نه اینکه خودت گفته بودی، حال هیچ قومی رو تغییر نمی دی، مگر اینکه خودشون بخواند؟؟ ما خواستیم، قبــول کن، این بـار، تو بودی که نخواستی.

خدایــا! ما یادمون نمیره. توأم فراموش نکن. تو، یه سال ِ قشنگ و رویائی رو به ما بدهکاری. سالی پر از لحظات شادی یا حداقل سالی که شادی و قشنگی هاش پررنگ تر از غم و تلخی هاش باشه. سالی که هیچ پدر و مادری با جنازه پاره پاره جگرگوشه اش روبرو نشه و سینه هیچ جوونی هم با گلوله وسط خیابون تو روز روشن، شکافته نشه. سالی که جواب "الله اکبر" هامون، گاز اشک آور و باتوم و فحش و بد و بیراه نباشه. سالی که هیچ آدمی نباشه که روزو شبش رو تو سلول های تنگ و تاریک انفرادی بگذرونه، به خاطر " طلب آزادی" که خودت وعده دادی به اشرف مخلوقاتت. سالی که هیچ " بهنودی" در آن اعدام نشه و هیچ " محمد امین و شیرین و زینب" ی هم در انتظار اجرای حکم اعدامشون به سر نبره.

خدایا می دونی امسال قراره چند تا سفره هفت سین انداخته بشه توی بهشت زهرا ؟؟ می دونی چند تا سفره هفت سین دیگه قراره پهن بشه کنار دیوار های زندان اوین؟؟ می دونی چند تا خونواده هستند که عزیزی رو پشت میله های زندان، آنسوی دیوارها، دارند که قرار نیست امسال اومدن بهار رو در کنار آنها جشن بگیره؟؟

خدایا ما یادمون نمیره، توأم لطفاً فراموش نکن که تو یه سال قشنگ و رویائی رو به " ما" بدهکاری. یه سال سبز، آره، ســبز ِ ســبز

امسال زمزمه دعای تحویل سال نو هم حال و هوای دیگه ای داره...یا مقلب القلوب الابصار...یا مدبر اللیل و النهار....یا محول الحول و الحوال...گناه از ما نیست، خودت وعده های قشنگ قشنگ دادی تو کتابات...حــول حــالـــنا الی احــسن الحال...خدایا حالمون خرابه خیلی، حالمون رو اونطور که خودت وعده دادی به بهترین حال تغییر بده.
آمین یا رب العالمین

به بهانه هشت مارس



امروز هشتم مارس است، روز جهانی زن. بیش از چهل زن آزادی خواه امروز در زندان های ایران به سر می برند. دهها مادر، داغدار فرزندان خود هستند و صدها زن و همسر چشم انتظار عزیزان دربندشان هستند. اما با وجود تمامی تهدیدها و محدودیت ها، جنبش برابرخواهانه زنان در ایران، همچنان استوار و محکم قدم بر میدارد و به راه خود ادامه میدهد تا به آزادی و برابری که حق تمامی انسان هاست دست یابد به امید آن روز.

بیست و پنج تن از فعالان جنبش زنان، زنان روزنامه نگار و فعالان مدنی در حوادث پس از عاشورا بازداشت شدند/ بیست و پنج زن دیگر در هفته منتهی به بیست و دوم بهمن بازداشت شدند/ دستگیری پنج زن دیگر در اسفند ماه

پی نوشت: به مناسبت هشتم مارس امسال، بروشوری تهیه شده است که در ارتباط با تاریخچه این روز در جهان و ایران می باشد و همچنین نامه ای را که فعالین حقوق زن، در اعتراض به "لایحه حمایت از خانواده" خطاب به نماینده های مجلس نوشته اند را می توانید از لینک زیر دانلود و امضاء کنید.

به خاطر یک مشت روبل



دیشب نمایش " به خاطریک مشت روبل" حسن معجونی را دیدم. معجونی، در این نمایش، پنج قسمت از نمایشنامه" به خاطر یک مشت روبل "نیل سایمون" را که برگرفته از داستان ها کوتاه چخوف است را انتخاب کرده و به روی صحنه آورده است. به نظرم نمایش خوبی بود. طراحی صحنه ساده، و بازی بازیگران آن روان و یکدست بود. بخصوص سعید چنگیزیان در نقش نویسنده و راوی داستان بده و بستان های جالبی با تماشاگر داشت. خوشبختانه باوجود اینکه داستان ها برگرفته از ادبیات روس بود اما به خاطر ترجمه روان " شهرام زرگر" در طول نمایش خبری از جمله بندی و کلمات قلمبه سلمبه ادبیات روس نبود و تا حدودی سعی شده بود داستان ها نزدیک به زبان محاوره این روزهای مان باشد. خلاصه اینکه دیدن این نمایش به شدت توصیه می شود. بروید به تماشای نمایشی که نویسنده آن، از کودکی سودای پرواز در سر داشته است و در انتهای نمایش به آرزوی خود میرسد و با دوبال پروانه ای پرواز میکند.
نمایش" به خاطر یک مشت روبل" از 18 بهمن در تماشاخانه ایرانشهر در ساعت 20 به روی صحنه رفته است و فکر میکنم تا آخر اسفند هم اجرای آن ادامه داشته باشد. برای رزرو بلیط با شماره 09379094014 تماس بگیرید.

زمستان هرقدر طولانی، بهار آمدنی است. می دانم.


روزنامه "اعتماد" توقیف شد، آن هم از نوع موقت اش. همانند "اعتماد ملی" که از مردادماه به طور موقت، توقیف است!!! هفته نامه "ایراندخت" هم لغو امتیاز شد. یعنی شنبه ها دیگر خبری از سرمقاله های محمدقوچانی و کارتون " محله خالتورهای" بزرگمهر حسین پور نیست. همه این خبرها در راستای همان آزادی نزدیک به مطلقی است که معرف حضورتان هست. پیش خودت می گویی، هنوز "بهار" هست و هنوز هم می توان امید داشت به "آرمان و آفتاب یزد" که می شنوی مأموران امنیتی در دولت مهرورز، شبانه یورش برده اند به خانه "جعفر پناهی" و او و همسر و دخترش را به همراه پانزده تن دیگر بازداشت کرده اند!!! و تو می مانی به چه می توان دلخوش ماند در سرزمینی که روزنامه هایش مدام توقیف و لغو امتیاز می شوند و خبرنگاران و روزنامه نگارانش به جرم اطلاع رسانی شفاف زندانی؟ هنرمندان متعهدش که هنوز وفادارند به این آب و خاک و مردمی که هرچه دارند از آنها دارند، تهدید و ممنوع الخروج می شوند و یا به حبس کشانده می شوند. به خوابگاه دانشجویانش شبانه حمله می شود، همچون گوسفند آنها را به روی زمین می کشند و آنها را با سر و صورتهای خونین و دست و پاهای شکسته به روی هم میاندازند و از تله گوشت انسانی که ساخته اند، پیروزمندانه فیلم می گیرند. به چه باید دلخوش ماند در سرزمینی که دروغ و فریب، سیاست غالب سیاستمدارانش گردیده است و نه انسان دیگر کرامت دارد و نه جان آن ارزشی؟؟ هرچند می دانم، بهار سرزمین همیشه سبزمان، نزدیک است. و زمستان هرقدر طولانی، بهار آمدنی است. می دانم.

پی نوشت: تصویر از پشت صحنه فیلم آفساید جعفر پناهی است. روایت دخترکان ی که پشت درهای بسته استادیوم ها به خاطر جنسیت شان مانده اند و برای گذشتن از این سد، به هیبت مردانه در میآیند و برای تماشای مسابقه فوتبال ایران و بحرین پا به استادیوم میگذارند. هرچند بخت با آنها یار نیست و توسط سربازان دستگیر می شوند. جعفر پناهی در فیلم هایی چون دایره و آفساید، محدودیت ها و محرومیت های زنان در ایران را به تصویر می کشد، هرچند تقریباً هیچ کدام از فیلم های پناهی، اجازه اکران در سینماهای ایران را پیدا نکرده اند.